بوسه اش
بوسه اش
بوسه اش طعم دلتنگی میداد
طعم رفتن میداد، طعم خستگی میداد
طعم عشق میداد ولی اگر عاشق بود چرا گذشت؟ شایدم هیچوقت جوابی پیدا نکنم.
بوسه اش طعم غم میداد، بوسه اش برای من طعم زندگی میداد، طعم آرامش نه طعم هوس بلکه طعم جنون میداد بوسه هایش بر لبانم مرا آرام میکرد و او را ویران بوسه هایش بر لبانم طعم بهشت میداد ولی او اعتقادی نداشت من هم ندارم ولی لب هایش اگر دین بود مرا که گناهکارم مجبور میکرد که هر یکشنبه بر روی صندلی های کلیسا برای پرستیدن بنشینم بوسه هایش توصیف نداشت
در آن زمان که لب هایمان عاشقانه بر روی هم میرقصیدند و همدیگر را نوازش میکردند درکی از احساس و زمان نداشتیم و حتی فکر کنم دیوار های اطراف هم تحمل آن گرما و عشق بازی را نداشتند .
بوسه اش طعم دلتنگی میداد
طعم رفتن میداد، طعم خستگی میداد
طعم عشق میداد ولی اگر عاشق بود چرا گذشت؟ شایدم هیچوقت جوابی پیدا نکنم.
بوسه اش طعم غم میداد، بوسه اش برای من طعم زندگی میداد، طعم آرامش نه طعم هوس بلکه طعم جنون میداد بوسه هایش بر لبانم مرا آرام میکرد و او را ویران بوسه هایش بر لبانم طعم بهشت میداد ولی او اعتقادی نداشت من هم ندارم ولی لب هایش اگر دین بود مرا که گناهکارم مجبور میکرد که هر یکشنبه بر روی صندلی های کلیسا برای پرستیدن بنشینم بوسه هایش توصیف نداشت
در آن زمان که لب هایمان عاشقانه بر روی هم میرقصیدند و همدیگر را نوازش میکردند درکی از احساس و زمان نداشتیم و حتی فکر کنم دیوار های اطراف هم تحمل آن گرما و عشق بازی را نداشتند .
- ۹۶۷
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط