این زمانی که وقت داشتم تا شاهزاده بیاد دنبالم مثل نور گذش
این زمانی که وقت داشتم تا شاهزاده بیاد دنبالم مثل نور گذشت وسایلم رو جمع کرده بودم داشتم گریه میکردم که
£ا/ت شاهزاده اومد پاشو
بغلم کردن مادرم داشت گریه میکرد
+مامان تو رو خدا گریه نکن فقط برام ارزو کن
رفتم بیرون که همون شاهزادی ی پرو رو دیدم داشت لبخند میزد دوباره یاد بدبختیام افتادم (نمیدیدونم چرا ولی تو فیک های دیگه دیدم دختره دمبه دقیقه گریه میکنه)
سوار کالسکه که شدیم بی صدا گریه می کردم که پسره شرو کرد ناز کردن موهام بعد سرمو بالا گرفت و اشکامو پاک کرد مثل سگ ترسیده بودم که اونم فهمیده بود و بعد لپم رو بوسید تو شوک بودم که گفت
_رسیدیم
رفتیم داخل یه عالمه خدمتکار اونجا بودن فقط برای اینکه به ما سلام بدن اخه این مردم گناه دارن میارینشون و به بردگی میگیرینشون. جلوتر رفتیم که شاه و اون یکی پسرشم دیدیم تعظیم کردم و بعد
♧خوب دخترم تو و تهیونگ قبل ازدواج اتاق هاتون جدا عه ولی بعد ازدواج باید تو یه اتاق باشین
+چ.چشم
تهیونگ یا همون شاهزاده کیفم رو گرفت و برد تو یه اتاق گذاشت و اومد دستمو گرفت و برد تو اتاق
_خوب خانم کوچولو هرچی که فکر میکردم یه پری دختر نیاز داشته باشه رو برات تو این اتاق گذاشتم فقط اینکه باید از لباس های سیاه تو ی کمد استفاده کنی ولی بعضی وقتا هم میتونی سفید بپوشی اخه شاه دوست نداره
+آ.آخه
_آخه نداره اینا قوانین قصره صبح ها ام خودم میام بیدارت میکنم کل اعضای قصر باید باهم صبحانه بخورن
و بعد رفت دلم میخواست فوش بدم ولی ترسیدم کسی بشنوه
تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️😘
£ا/ت شاهزاده اومد پاشو
بغلم کردن مادرم داشت گریه میکرد
+مامان تو رو خدا گریه نکن فقط برام ارزو کن
رفتم بیرون که همون شاهزادی ی پرو رو دیدم داشت لبخند میزد دوباره یاد بدبختیام افتادم (نمیدیدونم چرا ولی تو فیک های دیگه دیدم دختره دمبه دقیقه گریه میکنه)
سوار کالسکه که شدیم بی صدا گریه می کردم که پسره شرو کرد ناز کردن موهام بعد سرمو بالا گرفت و اشکامو پاک کرد مثل سگ ترسیده بودم که اونم فهمیده بود و بعد لپم رو بوسید تو شوک بودم که گفت
_رسیدیم
رفتیم داخل یه عالمه خدمتکار اونجا بودن فقط برای اینکه به ما سلام بدن اخه این مردم گناه دارن میارینشون و به بردگی میگیرینشون. جلوتر رفتیم که شاه و اون یکی پسرشم دیدیم تعظیم کردم و بعد
♧خوب دخترم تو و تهیونگ قبل ازدواج اتاق هاتون جدا عه ولی بعد ازدواج باید تو یه اتاق باشین
+چ.چشم
تهیونگ یا همون شاهزاده کیفم رو گرفت و برد تو یه اتاق گذاشت و اومد دستمو گرفت و برد تو اتاق
_خوب خانم کوچولو هرچی که فکر میکردم یه پری دختر نیاز داشته باشه رو برات تو این اتاق گذاشتم فقط اینکه باید از لباس های سیاه تو ی کمد استفاده کنی ولی بعضی وقتا هم میتونی سفید بپوشی اخه شاه دوست نداره
+آ.آخه
_آخه نداره اینا قوانین قصره صبح ها ام خودم میام بیدارت میکنم کل اعضای قصر باید باهم صبحانه بخورن
و بعد رفت دلم میخواست فوش بدم ولی ترسیدم کسی بشنوه
تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️😘
۶.۲k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.