Monster in the forest
Monster in the forest
فصل ۲ پارت ۳۱
تهیونگ: با نامجون موافقم همه جا درد گرفتیم
(مدتی بعد)
جین: بنظرتون برای پیدا کردن جیهوپ چه چیزی لازمه؟
جیمین: من بگم؟؟
جین: بگو
جیمین: ور ور نکردن تو!!
همگی:*میخندن*
جین: 😑
جیمین: 😎
نامجون: از نظر من استفاده کردن از عقلتون خیله مهمه😐
تهیونگ: داداش...ما عقل نداریم...جاش علف داریم..
همگی:*غش کردن از خنده😐*
تهیونگ: راست میگم خو...اگه ما عقل داشتیم الان بیرون از جنگل بودیم
ا.ت: اوهوم اگه عقل داشتین همچین جای زیبایی رو برای تفریح انتخاب نمیکردین😐
جین: اصلا کدوم آدمی گفت که بیایم اینجا؟؟
همگی:............
تهیونگ:*دستشو میاره بالا* اجازه هست؟
جین: بگو
تهیونگ: نامجون
همگی:*رو به نامجون برمیگردن*
نامجون: قبول دارم که شکر خوردم...ولی فقط چون اینجا قشنگ بود گفتم بیایم
جیمین: خو تو مبل خوردی گفتی بیایم
نامجون: مبل خوار نبودم که شدم؟😐
جیمین: اوهوم😑
ا.ت: چگونگی میباشد که فکر میکنم یکی نگاهمون میکنه؟
تهیونگ: از همون اول هم تمام دنیا نگاهمون میکردن😐
جین: البته وقتی همچین الهه ی زیبایی اینجا حضور داشته باشه چرا نگاه نکنن؟😌
همگی: 😐😐😐
جین: چتونه خو؟
ا.ت: بخدا الکی نمیگم..*بلند میشه و دور و برو نگاه میکنه*
همگی:*با نگاه هایشان همه جا را زیر و رو میکنند*
ا.ت:*پشت سرش رو نگاه میکنه*
☆در میان جنگل مه گرفته😐 سایه ای در آن سو دیده میشود😐☆
(خودمم فازمو درک نمیکنم😐)
ا.ت: با سلام...بنده کیم ا.ت هستم از دیدنتون بسیار بدبختم..
همگی:*تلاش در نخندیدن=خفه شدن*
ا.ت: اگه زحمتی نیس از اونجا عینهو بزغاله نگاه نکنین تشریف بیارید نزدیکتر کارتون رو زر بزنین
همگی:*غش کردن*
ا.ت: مثل اینکه حرف حالیتون نیست😑
_*راهشو میگیره میره*
ا.ت: آهای بیتربیت این چه طرز رفتاره؟؟*میره دنبالش*
جیمین: آقا این فازش چیه؟
جین: بدویین بریم دنبالش تا کار دستمون نداده
همگی:*میرن دنبال ا.ت و اون که نمیدانیم کیست*
..................
ا.ت: هوی...وایسا ببینم چی میخوای؟؟
نامجون: ا.ت خو ول کن چرا میوفتی دنبالش؟
ا.ت: خو نمیخواین بفهمین کیه؟
جیمین: خو شاید یکی از هیولا های جنگله دیگه
ا.ت: تا مطمئن نشم ول کن نیستم..
تهیونگ: بخدا امروز یه چیزیش هست
ا.ت: کر و لالی چیزی هستی؟؟
_*یهو....*
فصل ۲ پارت ۳۱
تهیونگ: با نامجون موافقم همه جا درد گرفتیم
(مدتی بعد)
جین: بنظرتون برای پیدا کردن جیهوپ چه چیزی لازمه؟
جیمین: من بگم؟؟
جین: بگو
جیمین: ور ور نکردن تو!!
همگی:*میخندن*
جین: 😑
جیمین: 😎
نامجون: از نظر من استفاده کردن از عقلتون خیله مهمه😐
تهیونگ: داداش...ما عقل نداریم...جاش علف داریم..
همگی:*غش کردن از خنده😐*
تهیونگ: راست میگم خو...اگه ما عقل داشتیم الان بیرون از جنگل بودیم
ا.ت: اوهوم اگه عقل داشتین همچین جای زیبایی رو برای تفریح انتخاب نمیکردین😐
جین: اصلا کدوم آدمی گفت که بیایم اینجا؟؟
همگی:............
تهیونگ:*دستشو میاره بالا* اجازه هست؟
جین: بگو
تهیونگ: نامجون
همگی:*رو به نامجون برمیگردن*
نامجون: قبول دارم که شکر خوردم...ولی فقط چون اینجا قشنگ بود گفتم بیایم
جیمین: خو تو مبل خوردی گفتی بیایم
نامجون: مبل خوار نبودم که شدم؟😐
جیمین: اوهوم😑
ا.ت: چگونگی میباشد که فکر میکنم یکی نگاهمون میکنه؟
تهیونگ: از همون اول هم تمام دنیا نگاهمون میکردن😐
جین: البته وقتی همچین الهه ی زیبایی اینجا حضور داشته باشه چرا نگاه نکنن؟😌
همگی: 😐😐😐
جین: چتونه خو؟
ا.ت: بخدا الکی نمیگم..*بلند میشه و دور و برو نگاه میکنه*
همگی:*با نگاه هایشان همه جا را زیر و رو میکنند*
ا.ت:*پشت سرش رو نگاه میکنه*
☆در میان جنگل مه گرفته😐 سایه ای در آن سو دیده میشود😐☆
(خودمم فازمو درک نمیکنم😐)
ا.ت: با سلام...بنده کیم ا.ت هستم از دیدنتون بسیار بدبختم..
همگی:*تلاش در نخندیدن=خفه شدن*
ا.ت: اگه زحمتی نیس از اونجا عینهو بزغاله نگاه نکنین تشریف بیارید نزدیکتر کارتون رو زر بزنین
همگی:*غش کردن*
ا.ت: مثل اینکه حرف حالیتون نیست😑
_*راهشو میگیره میره*
ا.ت: آهای بیتربیت این چه طرز رفتاره؟؟*میره دنبالش*
جیمین: آقا این فازش چیه؟
جین: بدویین بریم دنبالش تا کار دستمون نداده
همگی:*میرن دنبال ا.ت و اون که نمیدانیم کیست*
..................
ا.ت: هوی...وایسا ببینم چی میخوای؟؟
نامجون: ا.ت خو ول کن چرا میوفتی دنبالش؟
ا.ت: خو نمیخواین بفهمین کیه؟
جیمین: خو شاید یکی از هیولا های جنگله دیگه
ا.ت: تا مطمئن نشم ول کن نیستم..
تهیونگ: بخدا امروز یه چیزیش هست
ا.ت: کر و لالی چیزی هستی؟؟
_*یهو....*
۱۰.۶k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.