ویو ات
ویو ات
اه اه زنیکه چندش یعنی اگه بچه هاش نبود جرش می دادم خراب
یه لحظه جیمین گفته بود ماهی یه بار می تونم لیا رو ببینم تصمیم گرفتم اماده شدم که برم پیش لیا
نگهبان:خانم کجا میرین
ات:به تو چه در عمارت باز کن
نگهبان:نمی تونم
ات:چرا اون وقت
نگهبان:ارباب گفتن اگه یه تار مو از شما کم شه همه ماهارو سلاخی میکنه
ات:اوففف
میشه موبایلتو بدی به جیمین زنگ بزنم
نگهبان:بفرمایید
ات:الو عشقم رسیدی
جیمین:چطوری بیبی گرل اره رسیدم
ات:جیمین من میخوام برم بیرون بادیگاردت هی اذیتم میکنه
جیمین:چیکار می کنهههههه(باداد)
ات:نمی زاره برم بیرون میگه ارباب نمی زاره
عشقم اینجا تنهام خسته شدم میشه بهش بگی درو باز کنه
جیمین:به یه شرطی
ات:چی
جیمین:باید با بادیگارد بری
ات:اوففف باشه
ات با 4 تا بادیگارد میره مینسوک جکسون داک هو چونگ سان خونه قلبیش
ات میخواد بره در خونه رو باز کنه بادیگاردام میخوان باهاش بیان تو خونه
ات:شما کجا
مینسوک:عه خاتم برای امنیتیه کامل شما میخواییم بیاییم باهاتون
ات:مگه میخوام مواد جابه جا کنم همینجا وایسین(راست میگه🗿🤡)
ات میره تو خونه
لیا:ات تویی؟
ات:اره
لیا:دلم برات تنگ شده بود
ات:منم
لیا:ناهار درست کردم میخوری
ات:اره
ناهار میخورن میشینن فیلم میبینن که در خونه زده میشه
ات:من باز میکنم
میره باز میکنه جکسون
جکسون:عه خانم ارباب زنگ زدن که دیگه بریم
ات:اه نمیام نمی خوامم بیام
جکسون:خانم لطفا ارباب با شما کاری نکنه سر مارو میبره
ات:اوففف خب
میره کیفشو بر میداره میره
ویو ات
رسیدم خونه یونا زرزر کرد
یونا:وای ات تو کجا بودی اصلا برا چی رفتی بیرون جیمین بهت اجاره داد
ات:زنیکه ج.نده مگه من خدمتکارتم باهام اینطوری حرف میزنی
یونا:نه خوب گشنمه
ات:حال ندارم پاشو برا خودت درست کن
یونا:ات لطفا
ات:......
اه اه زنیکه چندش یعنی اگه بچه هاش نبود جرش می دادم خراب
یه لحظه جیمین گفته بود ماهی یه بار می تونم لیا رو ببینم تصمیم گرفتم اماده شدم که برم پیش لیا
نگهبان:خانم کجا میرین
ات:به تو چه در عمارت باز کن
نگهبان:نمی تونم
ات:چرا اون وقت
نگهبان:ارباب گفتن اگه یه تار مو از شما کم شه همه ماهارو سلاخی میکنه
ات:اوففف
میشه موبایلتو بدی به جیمین زنگ بزنم
نگهبان:بفرمایید
ات:الو عشقم رسیدی
جیمین:چطوری بیبی گرل اره رسیدم
ات:جیمین من میخوام برم بیرون بادیگاردت هی اذیتم میکنه
جیمین:چیکار می کنهههههه(باداد)
ات:نمی زاره برم بیرون میگه ارباب نمی زاره
عشقم اینجا تنهام خسته شدم میشه بهش بگی درو باز کنه
جیمین:به یه شرطی
ات:چی
جیمین:باید با بادیگارد بری
ات:اوففف باشه
ات با 4 تا بادیگارد میره مینسوک جکسون داک هو چونگ سان خونه قلبیش
ات میخواد بره در خونه رو باز کنه بادیگاردام میخوان باهاش بیان تو خونه
ات:شما کجا
مینسوک:عه خاتم برای امنیتیه کامل شما میخواییم بیاییم باهاتون
ات:مگه میخوام مواد جابه جا کنم همینجا وایسین(راست میگه🗿🤡)
ات میره تو خونه
لیا:ات تویی؟
ات:اره
لیا:دلم برات تنگ شده بود
ات:منم
لیا:ناهار درست کردم میخوری
ات:اره
ناهار میخورن میشینن فیلم میبینن که در خونه زده میشه
ات:من باز میکنم
میره باز میکنه جکسون
جکسون:عه خانم ارباب زنگ زدن که دیگه بریم
ات:اه نمیام نمی خوامم بیام
جکسون:خانم لطفا ارباب با شما کاری نکنه سر مارو میبره
ات:اوففف خب
میره کیفشو بر میداره میره
ویو ات
رسیدم خونه یونا زرزر کرد
یونا:وای ات تو کجا بودی اصلا برا چی رفتی بیرون جیمین بهت اجاره داد
ات:زنیکه ج.نده مگه من خدمتکارتم باهام اینطوری حرف میزنی
یونا:نه خوب گشنمه
ات:حال ندارم پاشو برا خودت درست کن
یونا:ات لطفا
ات:......
۱۲.۳k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.