پارت ۹ فیک دور اما آشنا

پارت ۹
آدلیا ویو
بعد از چندتا بوق جواب داد ، چون روز تعطیلی بود
مکالمه
تهیونگ : سلام آدلیا شی چیزی شده ؟
آدلیا : وایی ببخشید خواب بودی ؟
تهیونگ : نه چیزی شده ؟
آدلیا : چیزه میشه واسه ناهار بیام خونت ؟
تهیونگ : آدلیا چیزی شده داری نگرانم میکنی ؟
آدلیا : نه بابا چی بشه فقط میخاستم امروز ببینمت ، اونم تو خونت ، البته اگه مشکلی نیس
آدلیا : نه اشکال ندارع چند دقیقه ی دیگه بیا منتظرتم
آدلیا : واقعا ؟!
تهیونگ : آره
آدلیا : باشه بای
تهیونگ : بای
پایان مکالمه
گوشی رو قطع کردم و رفتم دوش گرفتم ‌..... بعد از چند مین موهامو خشک کردم و روتین پوستیمو انجام دادم ، لباسامو پوشیدم و موهامم دم اسبی بستم ، کفش و کیفمم پوشیدم و رفتم پایین ، بقیه انقد ذهنشون درگیر بود که بهم گیر ندادن
سوال تاکسی شدم و به آدرس خونه ای که تهیونگ فرستاده بود رفتم ، بعد از چند مین رسیدم و در زدم
بعد از چند دقیقه اومد و درو باز کرد
آدلیا : سلام
تهیونگ : سلام آدلیا شی بیا داخل
آدلیا : ممنون
رفتم داخل ، خونه ی کوچیکی داشت ولی خیلی دنج بود
روی مبل نشستم و تهیونگ دوتا قهوه آورد
قهوه میخوردیم و حرف میزدیم
تهیونگ : خب ناهار حاضره بیا ناهارمونو بخوریم
آدلیا : باشه
رفتم سر میز ناهار و باهم ناهارمونو خوردیم ، لیوان نوشابه رو از قسط ریختم روی لباسم
آدلیا : آییی لباسم خیس شد ، تهیونگ شی میشه بهم لباس بدی جبران میکنم
تهیونگ : باشه بیا
از پشتش راهی شدم و رفتیم تو اتاقش
یه تیشرت گنده که تقریبا دوبرابر من بودو جلوم گرفت
تهیونگ : میتونی اینو بپوشی من میرم
بعد از اینکه تهیونگ رفت ، گشتم دنبال یه چیزی که بشه ازش آزمایش گرفت
چشمم خورد به شونه ی سرش که پر از مو بود ، موهارو ورداشتم و دور دستمال پیچیدم ، موهاش زیاد کوتاه نبود ، و بعدشم توی یه جعبه ی کوچیک گذاشتم و انداختم تو کیفم ، سریع لباسمو عوض کردم و رفتم بیرون از اتاق
تهیونگ : بهت میاد 😄
آدلیا : آره ، خب تهیونگ شی حتما برات میشورم میارم
تهیونگ : نمیخاد
آدلیا : باشه پس از این بیشتر مزاحمت نمیشم خونت خیلی خوشگله ، روز خوبی بود و ناهارم خیلی خوشگمزه بود ، فعلا بای بعدا میبینمت (عین رپ سریع)
تهیونگ : خدافظ
از خونه ی تهیونگ اومدم بیرون و یه تاکسی گرفتم درست به سمت آزمایشگاه ،
نمونه ی دادم
آدلیا : کی جوابش میاد ؟
👩🏼‍💼: فردا ساعت ۵
آدلیا : باشه خیلی ممنون
بدون هیچ حرف اضافه ای رفتم و دوباره تاکسی گرفتم و رفتم خونه
#: کجا بودی ؟
آدلیا : پیش یکی از دوستام
#: ناهار خوردی ؟
آدلیا : آره
#: باشه
دیدگاه ها (۲)

پارت ۱۰ فیک دور اما آشنا

پارت ۱۱ فیک دور اما آشنا

پارت ۸ فیک دور اما آشنا

پارت ۷ فیک دور اما آشنا

پارت ۶ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط