تک پارتی نامجون
تکپارتی از همه اعضا وقتی تصادف کردی و رفتی تو کما و چندبار قلبت وایمیسته
*درخواستی*
نامجون
بازم مثل همیشه نامجون منتظر این بود که عشقش از رو تخت بیمارستان به طور معجزه آسایی بلند بشه و از خواب بیدارش کنه و بهش بگه همه ی اینا یه خواب بوده نامجون و من سالم سالمم
چقدر دلش برای بغل کردن ات تنگ شده بود دلش برای صدای عشقش تنگ شده بود
هر روز با امید اینکه امروز بره بیمارستان و بهش خبر بدن که ات بلند شده میرفت ولی جوابی که میگرفت اصلا این نبود تنها جوابی که میگرفت این بود الان وضعیتشون مشخص نیست و ما نمیتونیم جواب قطعی ای رو به شما بدیم اما انگار امروز متفاوت بود
دکتر به سمت نامجون میاد و بهش میگه
دکتر:آقای کیم حال همسرتون رو به بهبودی هست و میتونیم اطمینان بدیم که چند روز دیگه بیدار میشن
نامجون:واقعا(اشکی از خوشحالی از گوشه ی چشمش سر میخوره ولی خودشو کنترل میکنه)میتونم ببینمش
دکتر:حتما
نامجون میره داخل اتاق ات و کنارش میشینه و دستاشو میگیره
نامجون:هی خانم کیم نمیدونی چقدر دلم برای بغل کردنت و نامجون صدا زدنات تنگ شده ولی دیگه ناراحت نیستم با دکترت حرف زدم و اون گفت چند روز دیگه بیدار میشی ات لطفا زود بیدار شو قول میدم بعد از بیدار شدنت هر کاری بگی انجام بدم و حتی اگه تو بخوای کل دنیا رو به پات میریزم تو فقط بلند شو فرشته ی زیبای من
میدونم بد شد😪
ولی
امیدوارم خوشتون بیاد❤🙂
برای بقیه اعضا هم سعی میکنم تا فردا بزارم❤
*درخواستی*
نامجون
بازم مثل همیشه نامجون منتظر این بود که عشقش از رو تخت بیمارستان به طور معجزه آسایی بلند بشه و از خواب بیدارش کنه و بهش بگه همه ی اینا یه خواب بوده نامجون و من سالم سالمم
چقدر دلش برای بغل کردن ات تنگ شده بود دلش برای صدای عشقش تنگ شده بود
هر روز با امید اینکه امروز بره بیمارستان و بهش خبر بدن که ات بلند شده میرفت ولی جوابی که میگرفت اصلا این نبود تنها جوابی که میگرفت این بود الان وضعیتشون مشخص نیست و ما نمیتونیم جواب قطعی ای رو به شما بدیم اما انگار امروز متفاوت بود
دکتر به سمت نامجون میاد و بهش میگه
دکتر:آقای کیم حال همسرتون رو به بهبودی هست و میتونیم اطمینان بدیم که چند روز دیگه بیدار میشن
نامجون:واقعا(اشکی از خوشحالی از گوشه ی چشمش سر میخوره ولی خودشو کنترل میکنه)میتونم ببینمش
دکتر:حتما
نامجون میره داخل اتاق ات و کنارش میشینه و دستاشو میگیره
نامجون:هی خانم کیم نمیدونی چقدر دلم برای بغل کردنت و نامجون صدا زدنات تنگ شده ولی دیگه ناراحت نیستم با دکترت حرف زدم و اون گفت چند روز دیگه بیدار میشی ات لطفا زود بیدار شو قول میدم بعد از بیدار شدنت هر کاری بگی انجام بدم و حتی اگه تو بخوای کل دنیا رو به پات میریزم تو فقط بلند شو فرشته ی زیبای من
میدونم بد شد😪
ولی
امیدوارم خوشتون بیاد❤🙂
برای بقیه اعضا هم سعی میکنم تا فردا بزارم❤
۱۰.۴k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.