سیلویاپلات

سیلویا_پلات


من از پیر شدن می ترسم. از ازدواج می ترسم. مرا از تدارک سه وعده غذا در روز معاف کن، مرا رها کن از قفس بیرحم زندگی روتین و تکراری. می خواهم آزاد باشم. می خواهم بیاندیشم، می خواهم به همه چیز واقف باشم. فکر می کنم دوست دارم خودم را " دختری که می خواست خدا باشد " بنامم.
دیدگاه ها (۴)

شازده کوچولو:دوست داشتناتو می‌خوای ببری تو گور باهاشون چی‌کا...

《 ریش او مرا فریب داد..! 》گویند در عصر سلیمان پرنده ای برای ...

پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط