خب خب لایکا رسید پارت داریم

پارت۴
صبح بیدار شدمو رفتم سر کار
-دیر اومدین خانم تدی
-ببخشید ولی من سر موقع اومدم
-زبون دراوردین
-ببخشید؟؟؟
-میتونی بری یک‌شبه میای سر کار دیگه مثل همیشه
-نه نمیام روز تعطیل
-خاتم تدی شما دارید رسما به من بی احترامی میکنید
-نه خیر آقای وردام من بی احترامی نکردم فقط وظیفه من نیست روز تعطیل بیام اینجا امروزم مث همه کارکنان اینجا سر ساعت میرم بیرون
-چی شده گنج پیدا کردی؟؟؟قبلا که میگفتی میخوام خونه بخرم ماشین بخرم
-نمیخوام به خودم ضربه بزنم ولی به مرور زمان اونا رو هم میخرم
-هع به همین خیال باش
-میبینی
و رفتم مرتیکه هول
واقعا دیگه از کارم خسته شدم دلم یه کار جدید میخواد مثلا دزدی یه بار اینکارو بکنم دیگه نمیکنم فقط ببینم چه مزه ایه همین بعد از کارم خونه نرفتم تو خیابونا میچرخیدم رفتم سمت بانک دلم پول تپل میخواست برا همین جلوی بانک منتظر بودم ماسکمو که دیدم یه مرد که دستش یه ساک هست اومد بیرون صد درصد توش پول زیادیه رفتم سمتش
-سلام آقا خوبی؟
-چرا ماسک زدی بانوی زیبا
-برا این عزیز دلم
سریع دوییدمو رسیدگ کوچه تنگو باریکی در کیفو باز کردم که دیدم توش پر از 100دلاریه
-پشماممم ایولللل حال دادا

شرط ۱۱ تا لایک