زندگی مافیایی من پارت ۳۱

×خب چی میخواستی بگی
_داداش تو وکیلی و زبانت هم اوکی عه و آنا تو هم مترجمی خوندی درسته
*اره چطور
_اگه دوست داشته باشید می‌خوام بفرستم تون آمریکا یا هر جایی که دوست دارید
×چ.....چییییی
*تو واقعا میخوای مارو بفرستی خارج از کشور
_من از لحاظ مالی کاملا حمایتتون میکنم پس نگران پول نباشید و اگر مامان و بابا هم موافق باشند یا با من بیان کره یا با شما بیان نمی‌خوام بعد رفتنمون تنها باشن
&آبجی یعنی منم میتونم بیام
_اره عزیزم اگه مامان بابا اجازه بدن تو میتونی با من بیای کره
# خب نمیدونم آخه .....
@ بزار بره خواهرش باهاش هست چیزیش نمیشه
_ولی قبل از اون باید بگم که ما سه روز دیگه برمیگردیم و باید همه با هم بریم کره تا برای عروسی آماده شیم فقط وسایل ضروری و لباس های معمولی تون رو برداری وقتی رفتیم اون جا لباس می‌خریم

فلش بک به زمانی که برگشتن عمارت
&واییییی آبجی اینجا چقدر بزرگه
*راست میگه این جا خیلی قشنگه
(بچه ها دیگه حوصله ندارم جزئیات رو بنویسم )
فلش بک به روز عروسی
ویو ا/ت
امروز خیلی سرم شلوغ بود آخه قرار بود دو تا جشن برگزار شه یکی برای ازدواج که خانواده ها هستن یکی هم توی عمارت که همه مافیان من توی عمارت و کوک هم داشت توی ساحل همه چیز رو آماده میکرد به ساعت نگاه کردم که دیدم داره ۳رو نشون میده به اجوما گفتم ۲۰نفر از خدمتکار ها رو انتخاب کنه برای پذیرایی و بقیه رو بفرسته برن خودمم هم رفتم و یه دوش گرفتم اومدم بیرون که صدای در اومد و دو تا خانم اومدن داخل یکیشون میکاپ آرتیست بود و اون یکی هم طراح لباسم بود که اومده بود کمکم برای پوشیدن لباس یه میکاپ دارک برام انجام داد و طراح لباسم کمکم کرد لباسم رو پوشیدم و مو هام هم باز گزاشتم و برام حالت داد ساعت ۵بود الان دیگه باید کوک برسه بعد دو دقیقه در زد و اومد تو تا منو دید خشکش زد منم که محوش بودم آروم اومد سمتم و لباشو گذاشت رو لبام بعد باهم از عمارت رفتیم بیرون و به سمت ساحل حرکت کردیم
مراسم ازدواج برگزار شد و با هم به سمت عمارت رفتیم جلوی در ایستادیم و در رو برامون باز کردم منو کوک خیلی با ابهت وارد شدیم و همه بهمون تعظیم کردن و ما مثل پادشاه و ملکه ها رفتیم توی جایگاهمون نشستیم..................
دیگه مراسم تموم شده بود و منو کوک به سمت اتاقمون رفتیم کوک کمک کرد لباسم رو در آوردم و از پشت بغلم کرد
+امروز بالاخره مرز بدنت رو فتح میکنم
_هر چی تو بخوای آزادی هرکار دوست داری انجام بدی ددی


۲۰لایک
۳۹کامنت
دیدگاه ها (۹۶)

زندگی مافیایی من

زندگی مافیایی من پارت ۳۰

زندگی مافیایی من پارت ۲۹

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟔عشق مافیاویو جیمینساعت 7:00 شب هست تا 1:00 ساعت دیگه م...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۶#

P¹⁶ویو تینا از خواب با درد زیر دلم بیدار شدم دست تهیونگ دورم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط