زندگی مافیایی من پارت ۲۹
کوک برآید استایل بغلم کرد و برد اتاق منو خوابوند رو تخت وسایل پانسمان رو آورد پانسمان پام رو که باز کرد .....
+ای وای ا/ت زخم پات باز شده خون ریزی داری
_چیزی نیست فقط یه کم روش فشار بده خونش بند میاد
+میرم جیمین رو صدا کنم
_جونگ کوک چیزی نیست بیا بشین روشو فشار بده زیاد باز نشده
+شاید نیاز باشه دوباره بخیه بخوره
_نه نیاز نیست جیمین خودش یه کم دیگه میاد بیا بشین
+باشه
اومد نشست و روی زخم رو فشار داد بعد چند دقیقه دیدیم که خون بند اومده
+ات خون پات بند اومده
_دیدی گفتم بند میاد
همون لحظه یکی در رو زد
جیمین:میتونم بیام تو
+بیا تو
جیمین اومد به پام یه نگاهی انداخت
جیمین:پات خون ریزی داشته
_اره همین الان بند اومد
+نیازه دوباره بخیه بخوره
جیمین:نه نیار نیست همین که زود جلوی خون ریزی رو گرفتین کافیه
جیمین پام رو پانسمان کرد میخواست بره که
_جیمین حال هانگ چطوره
جیمین:خوبه چیز خاصی نیست زخم هاشو پانسمان کردم الان خوبه
_میخوام برم پیشش
+چی تو همین الان خون ریزی داشتی حالا میخوای بری پیشش
_خب تو کمکم میکنی لطفا من باید باهاش حرف بزنم
+باشه
رفتیم توی اتاقی که هانگ اون جا بود رفتیم تو هانگ از جاش بلند شد و نشست کوک به صندلی برام گزاشت و روبه روش نشستم خودشم کنارم وایساد
_خب به حرف هام فکر کردی......میتونی بهم یه فرصت بدی
هانگ: شما به فرصت نیاز نداری
_یعنی نمیخوای............
هانگ: شما.....خودتون رو ثابت کردیم
_چی
هانگ: درسته..... من از همون اول با شما موافق بودم تو تموم این سه سال دیدم که چه مهارتی دارید فقط مونده بود ببینم در عمل چه طور برخورد میکنین که اونم خیلی عالی از پسش بر اومدین شما میتونستین همون اول منو بکشین اما عاقلانه رفتار کردین ......من کاملا شما رو همایت میکنم
_ممنونم(لبخند)
+ولی این باعث نمیشه که من از تنبیه شما بگذرم
هانگ:میدونم ارباب هر تنبیهی باشه من قبول میکنم
_جونگ کوک فکر کنم به اندازه ی کافی تنبیه شدن همون شلاق کافیه
هانگ:نه خانم من با کمال میل هر تنبیهی که ارباب تعیین کنن میپذیرم
_جونگ کوک {برگشتم و بهش نگاه کردم}
+باشه...به خاطر تو این با. رو میبخشم
+خب پس جشن جانشینی عه تو رو با جشن عروسیمون رو با هم برگزار میکنیم
_چییییی(تعجب)
هانگ:این خیلی خوبه
_ولی
+ولی نداره یک ماه دیگه هر دو مراسم رو برگزار میکنیم
_باشه (لبخند)
خودمم دوست داشتم هر چه زود تر ازدواج کنیم برای همین قبول کردم
یک هفته بعد.........
۱۵لایک
۳۰کامنت
+ای وای ا/ت زخم پات باز شده خون ریزی داری
_چیزی نیست فقط یه کم روش فشار بده خونش بند میاد
+میرم جیمین رو صدا کنم
_جونگ کوک چیزی نیست بیا بشین روشو فشار بده زیاد باز نشده
+شاید نیاز باشه دوباره بخیه بخوره
_نه نیاز نیست جیمین خودش یه کم دیگه میاد بیا بشین
+باشه
اومد نشست و روی زخم رو فشار داد بعد چند دقیقه دیدیم که خون بند اومده
+ات خون پات بند اومده
_دیدی گفتم بند میاد
همون لحظه یکی در رو زد
جیمین:میتونم بیام تو
+بیا تو
جیمین اومد به پام یه نگاهی انداخت
جیمین:پات خون ریزی داشته
_اره همین الان بند اومد
+نیازه دوباره بخیه بخوره
جیمین:نه نیار نیست همین که زود جلوی خون ریزی رو گرفتین کافیه
جیمین پام رو پانسمان کرد میخواست بره که
_جیمین حال هانگ چطوره
جیمین:خوبه چیز خاصی نیست زخم هاشو پانسمان کردم الان خوبه
_میخوام برم پیشش
+چی تو همین الان خون ریزی داشتی حالا میخوای بری پیشش
_خب تو کمکم میکنی لطفا من باید باهاش حرف بزنم
+باشه
رفتیم توی اتاقی که هانگ اون جا بود رفتیم تو هانگ از جاش بلند شد و نشست کوک به صندلی برام گزاشت و روبه روش نشستم خودشم کنارم وایساد
_خب به حرف هام فکر کردی......میتونی بهم یه فرصت بدی
هانگ: شما به فرصت نیاز نداری
_یعنی نمیخوای............
هانگ: شما.....خودتون رو ثابت کردیم
_چی
هانگ: درسته..... من از همون اول با شما موافق بودم تو تموم این سه سال دیدم که چه مهارتی دارید فقط مونده بود ببینم در عمل چه طور برخورد میکنین که اونم خیلی عالی از پسش بر اومدین شما میتونستین همون اول منو بکشین اما عاقلانه رفتار کردین ......من کاملا شما رو همایت میکنم
_ممنونم(لبخند)
+ولی این باعث نمیشه که من از تنبیه شما بگذرم
هانگ:میدونم ارباب هر تنبیهی باشه من قبول میکنم
_جونگ کوک فکر کنم به اندازه ی کافی تنبیه شدن همون شلاق کافیه
هانگ:نه خانم من با کمال میل هر تنبیهی که ارباب تعیین کنن میپذیرم
_جونگ کوک {برگشتم و بهش نگاه کردم}
+باشه...به خاطر تو این با. رو میبخشم
+خب پس جشن جانشینی عه تو رو با جشن عروسیمون رو با هم برگزار میکنیم
_چییییی(تعجب)
هانگ:این خیلی خوبه
_ولی
+ولی نداره یک ماه دیگه هر دو مراسم رو برگزار میکنیم
_باشه (لبخند)
خودمم دوست داشتم هر چه زود تر ازدواج کنیم برای همین قبول کردم
یک هفته بعد.........
۱۵لایک
۳۰کامنت
۱۶.۶k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.