گمشده در فضا

گمشده در فضا
p2

ماریا ویو
و با هر سختی بود روی مریخ فرود اومدم اکسیژنم در حال تموم شدن بود و با خودم فکر کردم که دیگه چیزی به آخر عمرم نمونده و همین که پامو روی مریخ گذاشتم کلاهک اکسیژن رو از سرم برداشتم ولی با کمال تعجب دیدم که نه تنها نمردم بله خیلی راحت دارم نفس میکشم ناگهان چیز عجیبی به سرعت از بالای سرم رد شد و همین باعث شد به خودم بیام و به دور اطرافم توجه کنم چیزهایی که میدیدم باعث تعجبم شده بود ساختمون هایی که به شکل های عجیب غریبی ساخته شده بودند و آسمون و خاک مریخ هم به رنگ قرمز بود کمی ترسیده بودم و با احتیاط به سمت ساختمونا راه افتادم چیز های عجیب غریبی شبیه بشقاب پرنده از بالای سرم رد میشدن ناگهان صداهای عجیبی به گوشم رسید به سرعت پشت یکی از تپه های مریخ قایم شدم و سرک کشیدم که بیینم این صداهای عجیب مال چه کسانی هست از چیزی که میدیدم خشکم زد...
ادامه دارد...
خمارئییییییییییی
شرط: ۶ تا لایک
حمایت یادتون نره 🤍🤍💕💕
دیدگاه ها (۵)

مهم!

اولین نفر ممنونم عزیزم 💜💜

این چی که ویژه اش کردین دیگه 😂😂🤣

مرسی 💕💕🖤

درخواستی🖤🩸🩸

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط