p2
شوگا: هر چی تو بگی
رسیدیم خونه رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم اومدم پایین کههههه....
هیچی نشد کرم داشتم
جونگ سوک: ااتتت
ات: هاا چیه
جونگ سوک: تو به کامپیوترم دست زدییی
ات: خب... نه... چطور
جونگ سوک: هنگ کرده... هروقت تو دست میزنی هنگ میکته
ات: خب شاید من دست زده باشم... کامپیوتر خودم خرابه حوصلمم سر رفته بود
جونگ سوک: خب کامپیوتر من چه گناهی کرده... خدایا منو از دست اینا سنگ کن
فلیکس: دیگه من چرااا...
جونگ سوک: چون تو هم خیلی اذیت میکنی
ات: خنده
فلیکس: خفه.... راستی امروز امتحان داشتی چیکار کردی امتحانتو
ات: ریدم
فلیکس: عین خیالت نیست نه؟
ات: نچ
فلیکس: به بابا میگم درست صفره
ات: شما ساکت شو جناب هویج
فلیکس: من هویجم؟
ات: اره... رنگ موهات هویجیع
فلیکس: عههه
که اومد موهامو گرفت منم موهاشو گرفتم و هردو جیغ زدیم
ات و فلیکس: جیییغ... ول کننن... اول تووو... اصلا باهم
فلیکس موهامو ول کرد ولی من نه
فلیکس: خیلی نامردییی
منم موهاشو ول کردم
ات: بیشتر به موهای خوشگل من دست نزناااا
جونگ سوک: خواااهش میکنم دعوا نکنییین
ات: چشم داداش گلم
فلیکس: من انقدر بفکرتم هویجم این داداش گلته؟؟
ات: اره
فلیکس: اگگگ
ات: اصلا میدونی چیههه... من امروز میخوام با یوجین و داداشش و دوستای داداشش بریم بار
فلیکس: تو گوه میخوری
جونگ سوک: فلیکس یوجین تک فرزنده میخواد اذیتت کنه
فلیکس: عهه راست میگی
در زدن رفتم باز کردم
ات: سلام بابایی
دونگ ووک: سلام دخترم... بریم تو حال کارتون دارم
ات: چشم
دونگ ووک: ببینین بچه ها فردا قراره من با یکی قرار داد ببندم تا باند مون قوی تر بشه... و شب هم مهمونی داریم پس الان این کارتو بگیرین برین برای خودتون لباس و هرچی میخواین بخرین
جونگ سوک: من لباس دارم
دونگ ووک: اوندفعه هم همینو گفتی ولی لحظه اخری گفتی لباس ندارم
جونگ سوک: باااش
رفتم لباس پوشیدم و موهامو بستم
ات: خب بریم
جونگ سوک: فلیکس هنور اماده نشده
فلیکس: امادم
رفتیم سوار ماشین
ات: چرا همیشه من باید عقب لشینم
جونگ سوک: چون بچه ای فسقلی
ات: هر هر هر... اصلا همیشه ادمای مهم عقب میشینن بادیگارداشون جلو این یعنی من خیلی مهممم(جوری که من خودمو قانع میکنم عقب بشینم)
فلیکس: اره اصلا تو خیلی مهمی
ات: معلومه که مهمم
حرکت کردیم سمت پاساژ لباسو ادکلن و کفش و اینجور چیزا خریدیم برگشتیم تو ماشین
جونگ سوک: به این زودی ساعت دوازده شددد؟
ات: میگم نزین خونه خوااهش
فلیکس: پس چیکار کنیم
ات: واقعا اگه بگم میاین؟
جونگ ژوک: اره
فلیکس: نگو اره شاید میخواد بکشتمون
جونگ سوک: گنا دارت بچه اینبار حالا گوش کن
ات: پس...
ادامه دارد
رسیدیم خونه رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم اومدم پایین کههههه....
هیچی نشد کرم داشتم
جونگ سوک: ااتتت
ات: هاا چیه
جونگ سوک: تو به کامپیوترم دست زدییی
ات: خب... نه... چطور
جونگ سوک: هنگ کرده... هروقت تو دست میزنی هنگ میکته
ات: خب شاید من دست زده باشم... کامپیوتر خودم خرابه حوصلمم سر رفته بود
جونگ سوک: خب کامپیوتر من چه گناهی کرده... خدایا منو از دست اینا سنگ کن
فلیکس: دیگه من چرااا...
جونگ سوک: چون تو هم خیلی اذیت میکنی
ات: خنده
فلیکس: خفه.... راستی امروز امتحان داشتی چیکار کردی امتحانتو
ات: ریدم
فلیکس: عین خیالت نیست نه؟
ات: نچ
فلیکس: به بابا میگم درست صفره
ات: شما ساکت شو جناب هویج
فلیکس: من هویجم؟
ات: اره... رنگ موهات هویجیع
فلیکس: عههه
که اومد موهامو گرفت منم موهاشو گرفتم و هردو جیغ زدیم
ات و فلیکس: جیییغ... ول کننن... اول تووو... اصلا باهم
فلیکس موهامو ول کرد ولی من نه
فلیکس: خیلی نامردییی
منم موهاشو ول کردم
ات: بیشتر به موهای خوشگل من دست نزناااا
جونگ سوک: خواااهش میکنم دعوا نکنییین
ات: چشم داداش گلم
فلیکس: من انقدر بفکرتم هویجم این داداش گلته؟؟
ات: اره
فلیکس: اگگگ
ات: اصلا میدونی چیههه... من امروز میخوام با یوجین و داداشش و دوستای داداشش بریم بار
فلیکس: تو گوه میخوری
جونگ سوک: فلیکس یوجین تک فرزنده میخواد اذیتت کنه
فلیکس: عهه راست میگی
در زدن رفتم باز کردم
ات: سلام بابایی
دونگ ووک: سلام دخترم... بریم تو حال کارتون دارم
ات: چشم
دونگ ووک: ببینین بچه ها فردا قراره من با یکی قرار داد ببندم تا باند مون قوی تر بشه... و شب هم مهمونی داریم پس الان این کارتو بگیرین برین برای خودتون لباس و هرچی میخواین بخرین
جونگ سوک: من لباس دارم
دونگ ووک: اوندفعه هم همینو گفتی ولی لحظه اخری گفتی لباس ندارم
جونگ سوک: باااش
رفتم لباس پوشیدم و موهامو بستم
ات: خب بریم
جونگ سوک: فلیکس هنور اماده نشده
فلیکس: امادم
رفتیم سوار ماشین
ات: چرا همیشه من باید عقب لشینم
جونگ سوک: چون بچه ای فسقلی
ات: هر هر هر... اصلا همیشه ادمای مهم عقب میشینن بادیگارداشون جلو این یعنی من خیلی مهممم(جوری که من خودمو قانع میکنم عقب بشینم)
فلیکس: اره اصلا تو خیلی مهمی
ات: معلومه که مهمم
حرکت کردیم سمت پاساژ لباسو ادکلن و کفش و اینجور چیزا خریدیم برگشتیم تو ماشین
جونگ سوک: به این زودی ساعت دوازده شددد؟
ات: میگم نزین خونه خوااهش
فلیکس: پس چیکار کنیم
ات: واقعا اگه بگم میاین؟
جونگ ژوک: اره
فلیکس: نگو اره شاید میخواد بکشتمون
جونگ سوک: گنا دارت بچه اینبار حالا گوش کن
ات: پس...
ادامه دارد
۲۳.۴k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.