پارت ۱۴
پارت ۱۴
ویو (ا.ت)
چند روزی هست که جیمین خیلی سرد و وحشی شده دیگه نمیزاره برم بیرون کم کم دارم از این کاراش و این سرد بودنش این دارم ازش متنفر میشم بخاطر چیز های کوچولو سریع منو میگیره سخت به فاکم میده بعد با کمر بندش منو میزنه (۲ ماه پیش یه جشن توی خونه داشتیم مهمون های مافیایی هم بودن من نمیدونم برای چی مافیا اومدن خونه جیمین(بچه ا.ت نمیدونه که جیمین بزرگترین رئیس مافیاست)
اهه اصلا ولش کن به خاطر این که یه لباس باز پوشیده بودم اونشب منو تا صبح به فاک داد)
زمان حال
این چند روز خیلی حالم بد بود همش بالا میآوردم امروز صبح از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم برم دکتر تا ببینم چه مرگم هست وقتی داشتم برمیگشتم هم خوشحال بودم هم ناراحتو ترسیده که نکنه یه وقت از این موضوع عصبانی باشه و بخواد که من بچه رو سقط کنم خیلی میترسیدم خیلی دلم میخواست بدونم تو اون نامه چی بود که چی بود که جیمینو اینقدر سرد و عصبانی کرد اوففف ولش کن امروز دل و جرعتمو جمع کردم که به جیمین بگم که حاملم.....
ویو (ا.ت)
چند روزی هست که جیمین خیلی سرد و وحشی شده دیگه نمیزاره برم بیرون کم کم دارم از این کاراش و این سرد بودنش این دارم ازش متنفر میشم بخاطر چیز های کوچولو سریع منو میگیره سخت به فاکم میده بعد با کمر بندش منو میزنه (۲ ماه پیش یه جشن توی خونه داشتیم مهمون های مافیایی هم بودن من نمیدونم برای چی مافیا اومدن خونه جیمین(بچه ا.ت نمیدونه که جیمین بزرگترین رئیس مافیاست)
اهه اصلا ولش کن به خاطر این که یه لباس باز پوشیده بودم اونشب منو تا صبح به فاک داد)
زمان حال
این چند روز خیلی حالم بد بود همش بالا میآوردم امروز صبح از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم برم دکتر تا ببینم چه مرگم هست وقتی داشتم برمیگشتم هم خوشحال بودم هم ناراحتو ترسیده که نکنه یه وقت از این موضوع عصبانی باشه و بخواد که من بچه رو سقط کنم خیلی میترسیدم خیلی دلم میخواست بدونم تو اون نامه چی بود که چی بود که جیمینو اینقدر سرد و عصبانی کرد اوففف ولش کن امروز دل و جرعتمو جمع کردم که به جیمین بگم که حاملم.....
۵.۲k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.