ویو (جیمین)
ویو (جیمین)
امروز خسته و کوفته از ماموریت اومدم قرار بود با بچه ها (همون اعضا)بریم با رئیس مافیا تگزاس معامله انجام بدیم ساعت ۱ شب اومدم خونه دیدم موچی خانومم داره میاد سمتم
ا.ت:جیمین باید حرف بزنیم
جیمین:از ددی شدم جیمین دلت برای دیک ددی تنگ شده
ا.ت:جی...(تا اومد بگه جیمین عصبانی نگاش کرد که ا.ت حرفشو خورد)
ا.ت:آه ددی باید باهات حرف مهمیو بزنم
جیمین:بیب خیلی خستم بزار بعدا الان فقط دلم میخواد تو بغل تو بخوابم
ا.ت:اما ددی...
نزاشتم که ا.ت حرفشو کامل بزنم چون فقط دلم میخواست کنارش بخوابم بوی عطرش دیوونم میکرد اههه از صبح که رفتم خیلی دلتنگ لباش و بدنش بودم سریع دستشو گرفتم بردم بالا یهو یادم اومد یه لباس خواب باز برای ا.ت گرفته بودم مطمئنم وقتی بپوشه خیلی سکسی میشه بهش گفتم
جیمین:بیب توی کمد یه جعبه هست اون برای توعه
ا.ت:واقعا(ذوق زده)
جیمین:آره نفسم
به اینکه اینقدر ذوق زده بود خیلی کیوت بود راستش اعضا بهم گفتن که باهاش سرد نباشم چون اینجوری ازم متنفر میشه یا اگه فهمید من مافیا هستم درکم میکنه و ولم نمیکنه ا.ت رفت جعبه رو باز کرد با چشمای درشت و آبیش بهم نگاه کرد گفتم
جیمین:چیه چرا اینجوری نگاه میکنی به جای نگاه کردن به ددی جذابت برو بپوش بیا بخوابیم هر چند فکر کنم که بعد از پوشیدن اون دیگه خواب از سره هردومون بره...
(پارت بعد اخر فصل ۱ هست دیگه باید منتظر فصل ۲ باشید بعد از فیک جیمین فیک تهیونگ هست نظراتون تو کامنت بگین و منو حمایت کنید که خیلی بهم انرژی میدین )
امروز خسته و کوفته از ماموریت اومدم قرار بود با بچه ها (همون اعضا)بریم با رئیس مافیا تگزاس معامله انجام بدیم ساعت ۱ شب اومدم خونه دیدم موچی خانومم داره میاد سمتم
ا.ت:جیمین باید حرف بزنیم
جیمین:از ددی شدم جیمین دلت برای دیک ددی تنگ شده
ا.ت:جی...(تا اومد بگه جیمین عصبانی نگاش کرد که ا.ت حرفشو خورد)
ا.ت:آه ددی باید باهات حرف مهمیو بزنم
جیمین:بیب خیلی خستم بزار بعدا الان فقط دلم میخواد تو بغل تو بخوابم
ا.ت:اما ددی...
نزاشتم که ا.ت حرفشو کامل بزنم چون فقط دلم میخواست کنارش بخوابم بوی عطرش دیوونم میکرد اههه از صبح که رفتم خیلی دلتنگ لباش و بدنش بودم سریع دستشو گرفتم بردم بالا یهو یادم اومد یه لباس خواب باز برای ا.ت گرفته بودم مطمئنم وقتی بپوشه خیلی سکسی میشه بهش گفتم
جیمین:بیب توی کمد یه جعبه هست اون برای توعه
ا.ت:واقعا(ذوق زده)
جیمین:آره نفسم
به اینکه اینقدر ذوق زده بود خیلی کیوت بود راستش اعضا بهم گفتن که باهاش سرد نباشم چون اینجوری ازم متنفر میشه یا اگه فهمید من مافیا هستم درکم میکنه و ولم نمیکنه ا.ت رفت جعبه رو باز کرد با چشمای درشت و آبیش بهم نگاه کرد گفتم
جیمین:چیه چرا اینجوری نگاه میکنی به جای نگاه کردن به ددی جذابت برو بپوش بیا بخوابیم هر چند فکر کنم که بعد از پوشیدن اون دیگه خواب از سره هردومون بره...
(پارت بعد اخر فصل ۱ هست دیگه باید منتظر فصل ۲ باشید بعد از فیک جیمین فیک تهیونگ هست نظراتون تو کامنت بگین و منو حمایت کنید که خیلی بهم انرژی میدین )
۱۰.۴k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.