زندگی سیاه
زندگی سیاه
پارت۳
ا.ت. ااااره من واقعا متاسفم
کوک. دستشو گرفت زیبای حقیقی
ا.ت. با اجازه ارباب
پرش زمانی به ۱ ماه بعد
ویو ا.ت
امشب ارباب گفت قرار دوستاش بیاید اینجا
من میشناسمشون و جیمین میدونه من کیم پس دیگه امشب تهش در میارم
روپوش خدمتکار مو پوشیدم دوتا تفنگ یه چاقو گذاشتم زیر دامنممم
هااااا متاسفم برادر
ویو جونگ کوک
از اون وقتی که اون خدمتکار جدید میسو اومده یاد ا.ت میافتم ولی واقعا اگه اون ا.ت باشه چی
پرش زمانی به شب
ا.ت. الو ریسس من امادم
ریس. اوکی ما هم الان میرسیم
ا.ت. گوشیمو روشن میزارم
ا.ت از پله ها یواش یواش رفت پایین یهو حس کرد چسبیده به دیوار
جیمین. مشتاق دیدار خانم جئون
ا.ت. ممنون جناب پارک
جیمین. الا ن به کوک میگم که تو کی هستی
ا.ت. خوابدیدی خیره
زد به پاش رفت پایین
تفنگش دراورد
خماری
پارت۳
ا.ت. ااااره من واقعا متاسفم
کوک. دستشو گرفت زیبای حقیقی
ا.ت. با اجازه ارباب
پرش زمانی به ۱ ماه بعد
ویو ا.ت
امشب ارباب گفت قرار دوستاش بیاید اینجا
من میشناسمشون و جیمین میدونه من کیم پس دیگه امشب تهش در میارم
روپوش خدمتکار مو پوشیدم دوتا تفنگ یه چاقو گذاشتم زیر دامنممم
هااااا متاسفم برادر
ویو جونگ کوک
از اون وقتی که اون خدمتکار جدید میسو اومده یاد ا.ت میافتم ولی واقعا اگه اون ا.ت باشه چی
پرش زمانی به شب
ا.ت. الو ریسس من امادم
ریس. اوکی ما هم الان میرسیم
ا.ت. گوشیمو روشن میزارم
ا.ت از پله ها یواش یواش رفت پایین یهو حس کرد چسبیده به دیوار
جیمین. مشتاق دیدار خانم جئون
ا.ت. ممنون جناب پارک
جیمین. الا ن به کوک میگم که تو کی هستی
ا.ت. خوابدیدی خیره
زد به پاش رفت پایین
تفنگش دراورد
خماری
۲.۹k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.