در آخرین دست نوشته های یک کشیش نوشته شده بود

در آخرین دست نوشته های یک کشیش نوشته شده بود

کودک که بودم میخواستم دنیا را تغییر دهم بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید کشورم را تغییر دهم بعدها کشورم را بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر بدهم

در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم و اینک که در آستانه مرگ هستم میفهم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم ، شاید میتوانستم دنیا را هم تغییر دهم
دیدگاه ها (۳)

‏‎‏دعای پایان ماه شعبان..خدایا ممنون برای تمام خنده های این ...

:-)

دوست مجازی…...سخاوتت را دوست دارم…متل آفتاب می مانی،گرمی،مهر...

خوشکله

🔴 حکایت دو مداد سیاهاز دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد...

part22

ارباب مرگبار من: پارت ۳از زبون میسو فهمیدم جونگکوکه کنار گوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط