The Dengerous Riddle p1
+ عا رزی شی خواهش میکنم یبار دیگه ازش بخوا خواهش میکنم لطفااااا
× ای بابا لیسا چند بار بهش گفتم قبول نمیکنه بس کن دیگه! بخدا منم دلم میخواد ولی اون حاضر به ریسک نیست.
+ اصلا یه فکری دارم.بیاین پایگاه black ( پایگاه اکیپ black که شخصیاتو اونجا متحد شدن) اونجا همه رو جمع میکنم و خودم شخصا با همشون راجبش حرف میزنم.
× با این که فکر میکنم جواب نده ولی باشه. من که حریف تو نمیشم.
+ممنونم.
لیسا وارد گروه گپ اکیپی شد و پیام رو داد.
" سلام همگی .فکر کنم هممون این مدت سرمون شلوغ بود بیاین امشب همدیگه رو توی پایگاه ببینیم."
همه بچه ها اوکی دادند..
لیسا و رزان مدت ها بود توی فکر چیدن این نقشه بودن.دلشون میخواست بفهمن مسبب اون تغییر زندگی که توی زندگی هر هفتاشون پیش اومده کیه! یا کیان! میدونستن شاید چیز خطرناکی باشه و کلی دنگ و فنگ داشته باشن برای همین از پلیس کمکی نخواستند.تصمیم گرفتن با پسرا که توی این حرفه تجربه دارند.مخصوصا جیمین درمیون بذارن چون اونا ماجرا ها رو سیرتاپیاز میدونستند..اونا هم زندگی سختی داشتند پس فکر کردند شاید همکاری کنند.اما سرگرد پارک ( جیمینیمون) اهل ریسک کردن نبود.دلش نمیخواست خواهرش و دوستاش مثل مادرش بشن.پدرشهمون روز که قتل انجام شد از پسرش خواهش کرد هیچوقت دنباله این ماجرا رو نگیره چون خطرناک تر از این حرفا بود! برای همین آقای پارک جانگ هیون ، بازپرس قوی و رتبه یک استان هم بیخیال این پرونده شده بود!
لیسا تصمیم گرفت برای اینگه همه چیز طبیعی جلوه بیاد، عکسا و مدرک و دلایل برای انجام این کار رو نشون بچه ها بده.
ساعت تقریبا ۹ شب بود....
همگی داخل پایگاه کوچک و فرعی از هر خیابون( black) جمع شده بودند....
چطوره؟!
× ای بابا لیسا چند بار بهش گفتم قبول نمیکنه بس کن دیگه! بخدا منم دلم میخواد ولی اون حاضر به ریسک نیست.
+ اصلا یه فکری دارم.بیاین پایگاه black ( پایگاه اکیپ black که شخصیاتو اونجا متحد شدن) اونجا همه رو جمع میکنم و خودم شخصا با همشون راجبش حرف میزنم.
× با این که فکر میکنم جواب نده ولی باشه. من که حریف تو نمیشم.
+ممنونم.
لیسا وارد گروه گپ اکیپی شد و پیام رو داد.
" سلام همگی .فکر کنم هممون این مدت سرمون شلوغ بود بیاین امشب همدیگه رو توی پایگاه ببینیم."
همه بچه ها اوکی دادند..
لیسا و رزان مدت ها بود توی فکر چیدن این نقشه بودن.دلشون میخواست بفهمن مسبب اون تغییر زندگی که توی زندگی هر هفتاشون پیش اومده کیه! یا کیان! میدونستن شاید چیز خطرناکی باشه و کلی دنگ و فنگ داشته باشن برای همین از پلیس کمکی نخواستند.تصمیم گرفتن با پسرا که توی این حرفه تجربه دارند.مخصوصا جیمین درمیون بذارن چون اونا ماجرا ها رو سیرتاپیاز میدونستند..اونا هم زندگی سختی داشتند پس فکر کردند شاید همکاری کنند.اما سرگرد پارک ( جیمینیمون) اهل ریسک کردن نبود.دلش نمیخواست خواهرش و دوستاش مثل مادرش بشن.پدرشهمون روز که قتل انجام شد از پسرش خواهش کرد هیچوقت دنباله این ماجرا رو نگیره چون خطرناک تر از این حرفا بود! برای همین آقای پارک جانگ هیون ، بازپرس قوی و رتبه یک استان هم بیخیال این پرونده شده بود!
لیسا تصمیم گرفت برای اینگه همه چیز طبیعی جلوه بیاد، عکسا و مدرک و دلایل برای انجام این کار رو نشون بچه ها بده.
ساعت تقریبا ۹ شب بود....
همگی داخل پایگاه کوچک و فرعی از هر خیابون( black) جمع شده بودند....
چطوره؟!
۳۷.۵k
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.