رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت۴۳


دیانا: پتو و روم کشیدم و پشتمو کردم بهش و گفتم گریه نکرد چیزی هم نشده فقط براش پماد بزنید جاش نمونه

ارسلان: بازم گند زدم معلومه نفس برای این گریه نمیکنه

دیانا: اگر چیزی لازم بود میام عمارت

ارسلان: یعنی چی باهم میریم

دیانا: من حالم خوب نیست

ارسلان: چیشده

دیانا: چیزی نیست

ارسلان: میگم چیته

دیانا: شما دور از جون کورید یا خودتنو زدید به اون راه نمی‌بیند

ارسلان:عزیزم خودم ازت مراقبت میکنم بیا بریم

دیانا: من نمیام اگرم نفس و میخوایید ببرید اون دوباره بهش آسیب برسونه اصلا نمیدمش

ارسلان: قول میدم نزارم بیاد تو فقط بیا بریم
دیدگاه ها (۱)

رمان شازده کوچولو پارت۴۴ دیانا: انگشت کوچیکم و گرفتم سمتش و ...

رمان شازده کوچولو پارت۴۵ دیانا: دستمو رو جای زخم فشار دادم ک...

رمان شازده کوچولو پارت۴۲دیانا: من کاری نکردم( بغض)ارسلان: چر...

رمان شازده کوچولو پارت۴۱ارسلان :دستمو گذاشتم گوشه ی پیرهنش آ...

رمان بغلی من پارت۱۳۶و۱۳۷و۱۳۸و۱۳۹دیانا: ارسلان اون بچه فقط پن...

رمان بغلی من پارت۱۳۱و۱۳۲و۱۳۳و۱۳۴دیانا: تا نیم ساعت داشتیم با...

رمان بغلی من پارت ۱۱۲و۱۱۳و۱۱۴دیانا: دستمو جلوی لبم گرفتم ارس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط