رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت۴۵


دیانا: دستمو رو جای زخم فشار دادم که خون دستمو فرا گرفت

ارسلان: چت شده حرف بزن تازه نگاهم به خونه روی دست و لباسش خورد اخمام بد رفت تو هم دستتو بردار ببینم

دیانا: دست خونیم سر خورد اومد پایین دکمه های پیراهن و باز کرد هم خجالت داشتم هم از درد میمردم

ارسلان: پاشو ببرمت دکتر

دیانا: به زور لب زدم این ..جا.. دک...تر.. ن ..داره ( نقطه ها به خاطر قطع شدن نفسشه)

ارسلان: میبرمت شهر پاشو

دیانا: نیاز نیست

ارسلان: چقدر لج میکنی درست نبود با اون حالش باهاش عصبی برخورد کنم اما حرف گوش نمی‌داد یه لباس تنش کردم

دیانا: آروم آروم راه میرفتم نمیدونم جرا قلبم درد میکرد نزدیک بود ولی نه اونقدر
دیدگاه ها (۳)

رمان شازده کوچولو پارت۴۵ ارسلان: خیلی آروم راه میومد رفت بود...

رمان شازده کوچولو پارت۴۷ ارسلان: دکتر که حالشو دید سرمی بهش ...

رمان شازده کوچولو پارت۴۴ دیانا: انگشت کوچیکم و گرفتم سمتش و ...

رمان شازده کوچولو پارت۴۳دیانا: پتو و روم کشیدم و پشتمو کردم ...

✿) ظهور ازدواج (✿⁠)⁩(♡)پارت ۲۷۳ (⁠♡)دیدمش و.. لبخند زد. دخت...

# رز _ سیاه PART _ 52 « تارا» ساعتای ۹ بود که تهیانگ برام غ...

دوپارتی اس\مات تهیونگپارت۲(اخر)ویو ا.ت... بردم تو اتاق دونفر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط