رمان شازده کوچولو
رمان شازده کوچولو
پارت۴۲
دیانا: من کاری نکردم( بغض)
ارسلان: چرا از خودت دفاع نکردی ورداشتم اینجوریت کرد
دیانا: من که زور ندارم دستای منو نگاه کن چقدر کوچوله( بغض)
ارسلان: خودم آدمش میکنم
دیانا: ارباب
ارسلان: هوم
نویسنده: هوم چیه ؟؟
دیانا: آستین لباس نفس و بالا دادم و اون خراش خیلی کوچولو و نشون دادم
ارسلان: آتیش گرفتم بچمم زده بود پس حواست کجا بود
دیانا: حواسم پیشش بود اما یهو اینجوری شد
ارسلان: عصبی بهش نگاه کردم
نویسنده: بچمو اذیت نکن یه کاری میکنم به پاش بیوفتی🤣
پارت۴۲
دیانا: من کاری نکردم( بغض)
ارسلان: چرا از خودت دفاع نکردی ورداشتم اینجوریت کرد
دیانا: من که زور ندارم دستای منو نگاه کن چقدر کوچوله( بغض)
ارسلان: خودم آدمش میکنم
دیانا: ارباب
ارسلان: هوم
نویسنده: هوم چیه ؟؟
دیانا: آستین لباس نفس و بالا دادم و اون خراش خیلی کوچولو و نشون دادم
ارسلان: آتیش گرفتم بچمم زده بود پس حواست کجا بود
دیانا: حواسم پیشش بود اما یهو اینجوری شد
ارسلان: عصبی بهش نگاه کردم
نویسنده: بچمو اذیت نکن یه کاری میکنم به پاش بیوفتی🤣
- ۴.۰k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط