part
part1️⃣
~یه روز عادی مثل همیشه از خواب بیدار شدم و لباسهامو عوض کردم تا برم سرکار. خب بذار خودمو معرفی کنم: اسمم لی جونگ سوئه، ۱۸ سالمه. شاید بگی چرا به جای دبیرستان رفتن، سرکار میرم؟ راستش خانوادهای ندارم و پول کافی برای تحصیل ندارم، پس مجبورم کار کنم تا خرج خودمو دربیارم. زندگیم عجیب بوده تا حالا…
۱۰ سالم که بود، مادرم، خواهر و دوتا برادرم تو یه تصادف فوت کردن و پدرم هم ولمون کرد. از اون روز، ۸ ساله تنها زندگی میکنم. ولی با همه سختیها، سعی میکنم زندگی شادی داشته باشم.
~یه روز عادی مثل همیشه از خواب بیدار شدم و لباسهامو عوض کردم تا برم سرکار. خب بذار خودمو معرفی کنم: اسمم لی جونگ سوئه، ۱۸ سالمه. شاید بگی چرا به جای دبیرستان رفتن، سرکار میرم؟ راستش خانوادهای ندارم و پول کافی برای تحصیل ندارم، پس مجبورم کار کنم تا خرج خودمو دربیارم. زندگیم عجیب بوده تا حالا…
۱۰ سالم که بود، مادرم، خواهر و دوتا برادرم تو یه تصادف فوت کردن و پدرم هم ولمون کرد. از اون روز، ۸ ساله تنها زندگی میکنم. ولی با همه سختیها، سعی میکنم زندگی شادی داشته باشم.
- ۲.۵k
- ۰۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط