part

part3️⃣
راه افتاد سمت محل کارش؛ کاخ گیونگ بوک گانگ از دوره چوسان.
در مسیر، همسایه‌ها وقتی می‌دیدنش باهاش احوال‌پرسی می‌کردن، چون کل محله جونگ سو رو به مهربونی می‌شناختن.
قبل از رسیدن به محل کار، رفت داخل یه مغازه و یه بطری نوشیدنی انرژی‌زا برداشت تا روز پرانرژی‌شو شروع کنه.
هنوز چند قدم نرفته بود که صدای خنده‌ای از پشت سر اومد و جونگ سو با تعجب برگشت…
و اونجا بود! اون بچه‌ای که همیشه یه‌جوری مزاحمش می‌شد، با یه شیطنت معروف در نگاهش.
دیدگاه ها (۰)

part 4️⃣~جونگ سو اخم کرد و گفت:«بازم تو؟! چرا هر جا من میرم ...

part⁵جونگ سو:«ای بابا… چرا همیشه گیر این بچه‌ی پرو می‌افتممم...

part2️⃣کفشامو پوشیدم که برم سمت محل کارم~محل کارم یکی از مکا...

part1️⃣~یه روز عادی مثل همیشه از خواب بیدار شدم و لباس‌هامو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط