عروسکی در کمد دیواری
عروسکی در کمد دیواری
خسته از راه رسید، مستقیم به اتاق خواب رفت، پتو را روی خودش کشید و روی تخت ولو شد. صدای در کمد دیواری توجهش را جلب کرد. مقداری از در باز شد. نورکمی به داخل کمد رخنه کرد و صورت محوی دیده شد که در حال خنده بود. مرد زیر لب غرغر کرد: «صدبار به این بچه گفتم عروسکت رو داخل کمد اتاق خواب ما نذار!» بلند شد در کمد دیواری را باز کرد؛ عروسک را برداشت و با شدت به بیرون از اتاق پرت کرد. برگشت روی تخت، پتو را که کنار زد با صورت خندان عروسک مواجه شد، لامپ خاموش شد و صدای خشنی گفت: «از طرز برخوردت خوشم نیومد.»
خسته از راه رسید، مستقیم به اتاق خواب رفت، پتو را روی خودش کشید و روی تخت ولو شد. صدای در کمد دیواری توجهش را جلب کرد. مقداری از در باز شد. نورکمی به داخل کمد رخنه کرد و صورت محوی دیده شد که در حال خنده بود. مرد زیر لب غرغر کرد: «صدبار به این بچه گفتم عروسکت رو داخل کمد اتاق خواب ما نذار!» بلند شد در کمد دیواری را باز کرد؛ عروسک را برداشت و با شدت به بیرون از اتاق پرت کرد. برگشت روی تخت، پتو را که کنار زد با صورت خندان عروسک مواجه شد، لامپ خاموش شد و صدای خشنی گفت: «از طرز برخوردت خوشم نیومد.»
- ۹.۴k
- ۲۶ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط