₽=¹⁶

وقتی رسیدیم از بابا خداحافظی کردم رفتم تو کلاس ولی هیچکس نبود یکدفه یکی دستمو گرفت و کوبوندم به دیوار
دایان:های خانم خوشگله
نیونا:پوففففف سلام
دایان:چیشده پوکری
نیونا:تورو دیدم پوکر شدم
دایان:باعث افتخاره(خنده)
نیونا:الان خنده داشت....بیشتر گریه داره(پوکر فیس)
دایان:واااا براچی باید گریه کنم وقتی همچین دوس دختر خوشگلی دارم
نیونا:تروخدا ول کن الان بچه ها میان
دایا:هومممم به اونا چه ما چیکار میکنیم
نیونا:چیشده اون دوتا پوفیوز نیومدن
دایان:پوفیوز؟
نیونا:اره همون دوتا کصخل که همیشه باهاتن
دایان:سیل و سان و میگی(درحال جررر خوردن)
فکر نیونا*چقد کصخله فقط بلده بخنده
نیونا:چیه خنده داشته
دایان:اهم اهم چیزه خب نه به اونا گفتم برن تنها باشیم
نیونا:بهتره بگی بیان تا شَرتو از سرم کم کنن
دایان:کاشکی کمی قدرمو میدونستی تمام دخترای اینجا میخوان با من باشن
نیونا:به کتف سمت چپم
خواستم حرف بزنم که کم کم بچه ها اومدن تو کلاسو بعدشم معلم اومد برا همین رفتیم با نیونا سرجامون نشستیم
........زنگ اخر
#وانشات
#فیک
#فیلم
#فیکشن
#ایمجین