انگاری از دنیای عشق فقط نصیب من غمه
انگاری از دنیای عشق فقط نصیب من غمه
و واسه زخمهای دل من اشک و گریه مرهمه
کاشکی معجزه ی عشق منو نجاتم می داد
زغم می کردآزادمو و آب حیاتم می داد
ریشه ی غم رو از دل شکستم بیرون بکشوند
به آرزوهام پاهای خسته ی من رو برسوند
گل می کرد توی قلبم ،خستگیمو بگیره
دردامو درمون کنه تا،این غصه ها بمیره
تا کنه لمس دستای سردم حریر شادی رو باز
ببره باد زبن قله های نامرادی رو باز
خواستم توو قاب لحظم ز عشقی نقاشی باشه
یه عشق توی دنیام بیاد که واسم دلخوشی باشه
واسه رفتن به راه عشق تاوان تلخی دادم
جوری خوردم زمین که هیچ نمیره زیادم
همسفرم یاری نکرد توی میدون عشق باختم
دود شداون دنیایی که،زعشق برای خود ساختم
حالا دیگه از همه چیزم نا امید وخسته ام
دیواری روزخشت غم ها به دورخود بسته ام
کانون روزگار من سرد و تاریک شده باز
راه عبور ز برزخ غم تنگ و باریک شده باز
اما باز میگم کاشکی بتونم عاقبت نشکنم
کاش میتونستم درازای این همه غصه؛غم
توی خواب یه آرزو به رازگل سرخ
چشمامو می بستم ، تا این همه نشکنم
خدا کنه که هیچوقت خوابم نپره......
دلواژه های تب دار / سعید
و واسه زخمهای دل من اشک و گریه مرهمه
کاشکی معجزه ی عشق منو نجاتم می داد
زغم می کردآزادمو و آب حیاتم می داد
ریشه ی غم رو از دل شکستم بیرون بکشوند
به آرزوهام پاهای خسته ی من رو برسوند
گل می کرد توی قلبم ،خستگیمو بگیره
دردامو درمون کنه تا،این غصه ها بمیره
تا کنه لمس دستای سردم حریر شادی رو باز
ببره باد زبن قله های نامرادی رو باز
خواستم توو قاب لحظم ز عشقی نقاشی باشه
یه عشق توی دنیام بیاد که واسم دلخوشی باشه
واسه رفتن به راه عشق تاوان تلخی دادم
جوری خوردم زمین که هیچ نمیره زیادم
همسفرم یاری نکرد توی میدون عشق باختم
دود شداون دنیایی که،زعشق برای خود ساختم
حالا دیگه از همه چیزم نا امید وخسته ام
دیواری روزخشت غم ها به دورخود بسته ام
کانون روزگار من سرد و تاریک شده باز
راه عبور ز برزخ غم تنگ و باریک شده باز
اما باز میگم کاشکی بتونم عاقبت نشکنم
کاش میتونستم درازای این همه غصه؛غم
توی خواب یه آرزو به رازگل سرخ
چشمامو می بستم ، تا این همه نشکنم
خدا کنه که هیچوقت خوابم نپره......
دلواژه های تب دار / سعید
۲.۷k
۱۰ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.