یار من باش که نادیده خریدار توام

یار من باش که نادیده خریدار توام
این همه ناز نکن تشنه دیدار توام ...

گر چه خالق زجهان مثل تو اورده پدید
من خودم خلق تو کردم و پدیدار توام...

تو برقص از سر این می خوشی ام کم نشود
تا سحر شعر بخوان من شنیدار توام...

قسمت این بود که از ناز تو سهمی بخرم
و همین است که من عاشق کردار توام...

پشت این لشکر بی رحم نگاهت نگریز
که به چشمان تو سوگند که سردار توام...

ساعت از وقت غزل گفتنم امد به خروش
دست من نیست ولی عاشق بیدار توام...
دیدگاه ها (۱)

🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺩﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽﺟﺎﻧﺎ ...

به خوابم گام میداری...و در عمق نگاهت....خوشه ای از عشق می لر...

ناز کردی با دلم گفتی غزل گویت شومساز ناکوکی نزن باید که پی ج...

:تو که رفتی نفســـم بی تو غریبانه گرفتدلِ زارم قفسی شد که به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط