دشت هایی چه فراخ

...
دشت هایی چه فراخ
کوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟
من در این آبادی، پی چیزی می گشتم!
پی خوابی شاید
پی نوری، ریگی، لبخندی!
پشت تبریزی ها،
غفلت پاکی بود که صدایم می زد
پای نی زاری ماندم
چه کسی با من حرف می زد؟

#سهراب_سپهری
#گل
#ایران_زیبا
#نخستین روزهای زمستان در "پارک جنگلی تلو" در شمال شرق تهران
#دشت #فراخ #کوه #بلند #گلستان #علف #آبادی #گلستانه #خواب #نور #ریگ #لبخند #تبريزی #غفلت #پاک #صدا #پاکی #نی_زار #حرف #پارک #تلو #پارک_تلو #تهران #زمستان #دی
#flowers
#flower
دیدگاه ها (۲)

......مشتاقی و صبوری از حد گذشت یاراگر تو شکیب داری طاقت نما...

...پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذران...

...شمعدانی بالکن،هر روز شاداب تر میشد و گل میدادمیخواست بگوی...

...شب است و ره گم کرده ام،در کولاک زمستانیمرا به خود دلالت ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط