( با درحساب ملاک برتر از + با درحساب ملاک است که هیچ معد
(_ با درحساب ملاک برتر از + با درحساب ملاک است که هیچ معدود لله کردن خود درتعاریف مثبت است که حس ناخوش دارد درهمان حال نجات انسان های غیرمعدود لله هم مثبت است درحالی که آن حس خوش دارد پس معیار حس خوش داشتن و نداشتن نیست می تواند درست هم حس خوش بدارد هم نداشته باشد بستگی به شانش دارد مثل شدت و رحمت تنبیه درد دارد قبول اما تشویق نیز شیرینی دارد تشویق بی تنبیه نمی شود و تنبیه بی تشویق نمی شود که این وضعیت است که معیار حس نیست معیار معنا بودن و عقلانی بودن است چون خلاف حس شد اشکالی نیست چون مطابق شد باز اشکالی نیست اما حس بیشتر کمکش می کند پس حس معیار تشخیص نیست عقلانی و معنا داشتن قابل تشخیص است می تواند جاهایی خوش حس نباشد می تواند جاهایی باشد چنین است که حس مصلحت تشخیص نیست اما معنا و عقلانی بودن مورد نظر مصلحت و تشخیص است آنکه تعریف ذهنیت ذهنی را کرده که با حس است آن درمعنا اشتباه رفته است که این تشخیص حس نیست بلکه تشخیص همین روال اثبات معنا است میباشد هرچند تنبیه ای برای حس ناخوش بوده باشد)
این را گفتم فقط بدانید
از خطوط درملاک انسانی سبقت گرفتن که خیر باشد باطل سلیم است چنان دوری کن مهم نیست چه پیش بیاید درخطوط درملاک انسانی سبقت گرفتن که خیر باشد بگیرید از حق است این مهم است (و مهم دراین خطوط نیست چه پیش بیاید) و کسی که مخالف است باید کُشته شود چون اینجا معدود لله می شود می باشد. شما از جواب درآسین داشتن نترسید همیشه با پُرویی تمام جواب درآستین باشید چون دشمن شما دلیلش حاضر جوابی است ما چنین میشویم حتی شده جوابی علیه قرآن کریم بدهید و درمقابل تایید بعدش با قرآتش بکنید تا بتوانید چیزی را باید باشد جا بیفتد هم قرآن تایید ماندنش افتاده باشد و تازه خدا که مشخصه شناخت درگرویش درملاک انسانی ندارد شیطان است و تازه اینکه دانسته شود کسی که روی ثابت را نداند و کتاب را نخوانده باشد فکر می کند من نمی دانم درحالی که ندانستن ندانستن را می دانم پس اینکه اینان نظر هم نیست و مسئله این کتاب خوش اخلاقیاتش شاید به نظر بشود همانکه شما خوشتان می آید می باشد و تازه اینکه بد اقلیت نیست آخرالزمان شر اکثر است درحالی که صورت خیر را دارد و معمولی و عادی و آرامش است اما این اکثر بد اکثرشان متوسط و اقلیت از اکثر بد مخوف هستند و عده ای همچون اقلیت ما خیر هستند می باشد.
و تازه اینکه همانا رفتن از طریق این کتاب چه عینش پیدا شود چه نشود همانا لازمه ی درروال تکلیف است می باشد پس هرگز عینش دم دست باشد چه دور همانا درروال تکلیف همین درروال تکلیف رفت که مراعات گر ویا نفوذی آن همان دین و قرآن و حضرت مهدی (عج) می باشد چون به این کتاب مسلط نشد همانا نمی توان به طور عجیب کلمات قرآن را معنا داشت اما این کتاب مسلط درروال تکلیف همانا شد شدنی است که قرآن همان قرآن کریم یا کلام الله را بتوان معنایی کرد چنانکه همانا بتوان گرفت البته جلد اول کلیات و جلد دوم جزئیات است و جلد دوم از جلد اول منشاء می گیرد و پس اینکه همانا جلد دوم طولانی است عجیب نیست چون جزئیات است و جلد اول کلیات اما جزئیات از کلیات حساب است پس جلد دوم خوانده نشود وظیفه ی عملی و انسانی و درحساب ملاک تقویتی و امتدادی دریافت نمی شود پس این کتاب لازمه است و اینکه همانا روانشناسی و تعاریف ذهنیت از ذهنی باطل است اگر درروال این کتاب نباشد بلکه قبل از این کتاب از اول باید باید شروع به فهمیدن می کردید حتی فهمیدن خود فهمیدن چنین است که همانا این را باطل اصیل جامع بداند که این کتاب هرمونوتیک همولوژیک حقیقت درملاک انسانی است و تازه دانسته شود دشمن ما فکر می کند وقتی می گویم فلان بد است فکر می کند خبری است که می گویم بد است چون کثافت خودش است و تازه زبان بدن نشانه باطن است این تحلیلگرایی از داده ی عینی است که شدنی نیست چون درحساب ملاک و این کتاب حقانیتش باقی است پس اینکه باطل اصیل جامع به باطل رسید اینکه باطن را سیرت گرفت و باطن را آنچه گرفت از آنچه چشمان پیدا می کند باطن اصیل ژرف و عمیق و نامرئی است که حس می شود چونکه بصیرت یک خصلت شیطانی است درهمان حال اگر با پشتوانه ی ملاک و امتدادش باشد یک نیاز (فقط کنترل شود) می باشد و تازه اینکه تبلیغات معمولی نیست که پوستر باشد این تبلیغ دین اسلام حقیقی است نه کذبش که تمدن شیطانی نیو و نوین است و نیو کلمه ی شیطان است همانا که بدترین و پَست ترین آن نظام نوین سکولار است و اسلام و شیعه حقانیتش بومی نیست اما همانا درروند اثبات ملاک صحیح است قرار بگیرد (و تازه اینکه دانسته خدا با شیطان هیچفرق ندارد اگر درگرویش که حقانیت داشته را نداشته باشید آنان همان هستند که این کتاب است می باشد البته شیطان ظاهری درملاک انسانی انتظارش از انسان بهتر و بالاتر است و آن خدا نیست و آن دجال است*ابن
این را گفتم فقط بدانید
از خطوط درملاک انسانی سبقت گرفتن که خیر باشد باطل سلیم است چنان دوری کن مهم نیست چه پیش بیاید درخطوط درملاک انسانی سبقت گرفتن که خیر باشد بگیرید از حق است این مهم است (و مهم دراین خطوط نیست چه پیش بیاید) و کسی که مخالف است باید کُشته شود چون اینجا معدود لله می شود می باشد. شما از جواب درآسین داشتن نترسید همیشه با پُرویی تمام جواب درآستین باشید چون دشمن شما دلیلش حاضر جوابی است ما چنین میشویم حتی شده جوابی علیه قرآن کریم بدهید و درمقابل تایید بعدش با قرآتش بکنید تا بتوانید چیزی را باید باشد جا بیفتد هم قرآن تایید ماندنش افتاده باشد و تازه خدا که مشخصه شناخت درگرویش درملاک انسانی ندارد شیطان است و تازه اینکه دانسته شود کسی که روی ثابت را نداند و کتاب را نخوانده باشد فکر می کند من نمی دانم درحالی که ندانستن ندانستن را می دانم پس اینکه اینان نظر هم نیست و مسئله این کتاب خوش اخلاقیاتش شاید به نظر بشود همانکه شما خوشتان می آید می باشد و تازه اینکه بد اقلیت نیست آخرالزمان شر اکثر است درحالی که صورت خیر را دارد و معمولی و عادی و آرامش است اما این اکثر بد اکثرشان متوسط و اقلیت از اکثر بد مخوف هستند و عده ای همچون اقلیت ما خیر هستند می باشد.
و تازه اینکه همانا رفتن از طریق این کتاب چه عینش پیدا شود چه نشود همانا لازمه ی درروال تکلیف است می باشد پس هرگز عینش دم دست باشد چه دور همانا درروال تکلیف همین درروال تکلیف رفت که مراعات گر ویا نفوذی آن همان دین و قرآن و حضرت مهدی (عج) می باشد چون به این کتاب مسلط نشد همانا نمی توان به طور عجیب کلمات قرآن را معنا داشت اما این کتاب مسلط درروال تکلیف همانا شد شدنی است که قرآن همان قرآن کریم یا کلام الله را بتوان معنایی کرد چنانکه همانا بتوان گرفت البته جلد اول کلیات و جلد دوم جزئیات است و جلد دوم از جلد اول منشاء می گیرد و پس اینکه همانا جلد دوم طولانی است عجیب نیست چون جزئیات است و جلد اول کلیات اما جزئیات از کلیات حساب است پس جلد دوم خوانده نشود وظیفه ی عملی و انسانی و درحساب ملاک تقویتی و امتدادی دریافت نمی شود پس این کتاب لازمه است و اینکه همانا روانشناسی و تعاریف ذهنیت از ذهنی باطل است اگر درروال این کتاب نباشد بلکه قبل از این کتاب از اول باید باید شروع به فهمیدن می کردید حتی فهمیدن خود فهمیدن چنین است که همانا این را باطل اصیل جامع بداند که این کتاب هرمونوتیک همولوژیک حقیقت درملاک انسانی است و تازه دانسته شود دشمن ما فکر می کند وقتی می گویم فلان بد است فکر می کند خبری است که می گویم بد است چون کثافت خودش است و تازه زبان بدن نشانه باطن است این تحلیلگرایی از داده ی عینی است که شدنی نیست چون درحساب ملاک و این کتاب حقانیتش باقی است پس اینکه باطل اصیل جامع به باطل رسید اینکه باطن را سیرت گرفت و باطن را آنچه گرفت از آنچه چشمان پیدا می کند باطن اصیل ژرف و عمیق و نامرئی است که حس می شود چونکه بصیرت یک خصلت شیطانی است درهمان حال اگر با پشتوانه ی ملاک و امتدادش باشد یک نیاز (فقط کنترل شود) می باشد و تازه اینکه تبلیغات معمولی نیست که پوستر باشد این تبلیغ دین اسلام حقیقی است نه کذبش که تمدن شیطانی نیو و نوین است و نیو کلمه ی شیطان است همانا که بدترین و پَست ترین آن نظام نوین سکولار است و اسلام و شیعه حقانیتش بومی نیست اما همانا درروند اثبات ملاک صحیح است قرار بگیرد (و تازه اینکه دانسته خدا با شیطان هیچفرق ندارد اگر درگرویش که حقانیت داشته را نداشته باشید آنان همان هستند که این کتاب است می باشد البته شیطان ظاهری درملاک انسانی انتظارش از انسان بهتر و بالاتر است و آن خدا نیست و آن دجال است*ابن
۳۱۰.۰k
۰۳ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.