عشقبیرحم

#عشق‌بی‌رحم

"معرفی":

لی ا.ت،23 سال،تو سئول به دنیا اومده و اونجا هم زندگی میکنه و طی اتفاقاتی با کیم تهیونگ آشنا شده.


کیم تهیونگ،28 سال، تو آمریکا به دنیا اومده و به علت فوت پدر و مادرش تو پرورشگاه بوده و در شهر سئول در کره جنوبی تحصیل کرده و مدیر یکی از شرکت های پدرش در سئول هست.....

"داستان از زبان ا.ت بازگو میشه!"

امروز ماه دوم کاریم تو کافه سئول هست.
یجورایی انگار که کافه فقط برای خانواده و آدم های سطح بالاست.
خیلی کم حتی میتونم بگم اصلا پیش نمیاد که یه خانواده و یا آدم معمولی وارد کافه بشه.
شاید برای اصرار های خودم و لیا بود که تونستم اینجا کار کنم و یا شاید فقط بخاطر تهیونگ!
ناخودآگاه روزی که برای اینکه اینجا استخدام بشم اومده بودم افتادم:

" ا.ت: آقای پارک لطفا بزارید اینجا کار کنم میتونین سابقه کاری هام هم نگاه کنین ببینید.
اونها رو جلوش گذاشتم،نچی کرد و اونارو سمت خودم هل داد.

پارک: خانم لی چندبار دیگه باید تکرار کنم که سنتون به کار کردن در اینجا نمیخوره.

ا.ت:ولی تجربه هام میخوره لطفا من نیاز دارم اینجا کار کنم.

لیا: آره آقای پارک لطفا بزارید دوستم هم اینجا کار کنه

حرف لیا رو تایید کردم ولی آقای پارک اصلا به حرفامون گوش نمیکرد.
از پشت میز کارش بلند شد و از اتاق مصاحبه رفت بیرون،منو لیا باز هم دنبالش رفتیم
با هر قدمی که برمی‌داشت ماهم مثل بادیگارد پشتش قدم برمیداشتیم.
وقتی به وسط سالن کافه رسیدیم با عصبانیت برگشت سمتمون که دوتایی سیخ وایسادیم.

پارک:خانم لی،این آخرین باریه که بهتون میگم...

بعد شروع کرد شمرده شمرده و با صدای نسبتا بلند جمله‌اش رو گفتن:

پارک:سن شما به کار کردن در اینجا نمیخوره و...

تهیونگ:آقای پارک؟!

با صدا شدنش توسط یه مرد قد بلند خوشتیپ که معلوم بود خیلی پولداره جمله اش رو نصفه گذاشت و سمت اون مرد برگشت

پارک:اوه...تهیونگ!
خیلی وقته ندیدمت!
بیا بریم بشینیم و یه قهوه بخوریم.

تهیونگ:آره این چند وقت خیلی سرم شلوغ بود...نتونستم بهت سر بزنم!
این خانم ها کی هستن...؟چرا دنبالت راه افتادن؟!

وقتی حرفش تموم شد...بهم نگاه کرد که چشم تو چشم شدیم.
سریع ارتباط چشمی‌مون رو قطع کردم و به زمین خیره شدم.

پارک:تهیونگ...ایشون میخوان اینجا به زور استخدام بشن!

تهیونگ:به زور؟!
ینی چی...؟

سرم و بالا گرفتم که چیزی بگم که بهم یه نیشخند زد و سر تا پام رو آنالیز کرد.

تهیونگ:خب،چرا این خانم رو استخدام نمیکنی؟
همین حالا استخدام کن پارک...البته اگر برای حرف رفیق چند سالت ارزش قائلی!

پارک: تهیونگ...دوباره از این حرفا زدی؟
معلومه که ارزش قائلم!
چند لحظه منتظر بمون...الان میام پیشت.

و بعد به من اشاره کرد که دنبالش برم
آقای پارک راه افتاد و من کمی وایسادم و به چهره اون مرد خبره موندم و با صدای آروم گفتم:

ا.ت: ممنونم!

لحظه ای منتظر ری اکشن و جوابش نموندم و سریع دنبال آقای پارک دویدم...

ادامه دارد🕸️🖤
دیدگاه ها (۰)

#عشق‌بی‌رحملحظه ای منتظر ری اکشن و جوابش نموندم و سریع دنبال...

دقیقا🥺😭

فـــیک: عشــق‌بـی‌رحـم✨ژآنـر:عــآشـقانـه،غـمگـین،مافیایی🤍شخص...

#سناریو وقتی دارین باهم بالش بازی میکنیننامجون:ا.ت عزیزم من ...

love Between the Tides⁹(موفق شدن در قدم اول) تهیونگ: «برو.» ...

خوندن بدون لایکو کامنت حرامه.you and me P20که ناگهان تهیونگ ...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط