حال این روزهایم را شمعی می فهمد که برای دیدن یک چیز
. ...حال این روزهایم را شمعی می فهمد که برای دیدن یک چیز دیگر آتشش زدند...
خسته شدم...
خسته ام میفهمی؟!
خسته از آمدن و رفتن و آواره شدن.
خسته از منحنی بودن و عشق. خسته از حس غریبانه این تنهایی...
بخدا خسته ام از این همه تکرار سکوت...
بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ...
بخدا خسته ام ازسقوط... .
..دلم گرفته است!...
نه اینکه کسی کاری کرده باشد،نه...
من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد...
دلم گرفته است که آنچه هستم را نمی فهمند، و آنچه هستند را می پذیرم...
و دنیا هم به رویش نمی آورد این تناقض را...
خسته شدم...
خسته ام میفهمی؟!
خسته از آمدن و رفتن و آواره شدن.
خسته از منحنی بودن و عشق. خسته از حس غریبانه این تنهایی...
بخدا خسته ام از این همه تکرار سکوت...
بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ...
بخدا خسته ام ازسقوط... .
..دلم گرفته است!...
نه اینکه کسی کاری کرده باشد،نه...
من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد...
دلم گرفته است که آنچه هستم را نمی فهمند، و آنچه هستند را می پذیرم...
و دنیا هم به رویش نمی آورد این تناقض را...
- ۱.۴k
- ۲۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط