عضو هشتم

عضو هشتم

(تا ابد به یادم موند)
پارت بیست و سوم



هشت ماهگی
قرار بود این چندروزه رو بمونیم پیش هم تا آخرین روز های بی بچه خوش بگذرونیم
نامجون: بریم ؟
ات: منو میزاری پیش دوستم ؟
نامجون: لیسا ؟
ات: آره
نامجون: باشه
ات: مرسی
رفتم خونه لیسا و قرار شد دوساعت دیگه بیا دنبالم
لیسا: چطوری ؟
ات: خوبم تو چطوری
لیسا: بد نیستم ...آخی چه شکمت بزرگ شده
ات: وای تکون خوردنشو ندیدیییی
لیسا: کی تکون میخوره ؟
ات: هر وقت براش آهنگ می‌زارم
لیسا: بیا بیا بشین
سریع رفت گوشیشو آورد
لیسا: چه آهنگی بزارم
ات: هرچی میخوای بزار 😂
یه آهنگ گذاشت که بچه شروع کرد به تکون خوردن
لیسا: وایییی من قربون اون تکون خوردنت برم عشقم
صدای زنگ در اومد
ات: مهمون داری؟
لیسا: نه ...کیه ؟
؟: ب.‌..ببخشید حس می‌کنم یکی دنبالمه میشه لطفاً درو باز کنید خواهش می‌کنم ( بعض)
لیسا: چیکار کنم ؟
ات:گناه داره درو باز کن
تا درو باز کرد یه دختر و سه تا پسر ریختن تو خونه
یکیشون تفنگو زد به سر لیسا که بیهوش افتاد همونجا
ات: چه غلطی دارین .....
با دیدن دوست دختر تهیونگ مینجی چیزی نگفتم و فقط نگاش می‌کردم
مینجی: من با بچه ها کلا مهربونم ولی ..اون بچه یا بچه ی دوست پسر منه یا بچه ی سولی ( دوست دختر جونگ کوک)
و سیاهی
از زبون نامجون
با جین رفتیم دنبال ات ولی هرچی زنگش میزدم جواب نمی‌داد
پس تصمیم گرفتیم بریم بالا
جین: خونش اینه ؟
نامجون: آر...لیسا لیسا
.
.
جین: چشاشو باز کرد
لیسا : ات ( بی‌حال)
جین: ات کجاست ؟
لیسا: زنگ درو زدن چندتا آدم ریختن تو و بیهوش شدم نمی‌دونم کجاس
نامجون: یعنی چه اتفاقی براش افتاده؟
خونه ی پسرا
از زبون تهیونگ
نشسته بودم پیش بقیه توی سالن منتظر ات و نامجون و جین حدود یک ساعتی بود رفته بودن
جونگ‌کوک: پس چرا نمیان اینا
شوگا: من حالا زنگشون میزنم
با صدای زنگ گوشیم و دیدن شخصی که زنگ زده
دیدگاه ها (۴)

عضو هشتم (تا ابد به یادم موند)پارت بیست و سوم هشت ماهگیقرار ...

عضو هشتم ( تا ابد به یادم موند)پارت بیست و چهارم ( برای تاخی...

عضو هشتم ( تا ابد به یادم موند)پارت بیست و دوم دو ماه دیگه ی...

عضو هشتم( تا ابد به یادم موند)پارت بیست و یکمجین: شدنی نیستا...

Part 4ات ویوجیمین اومد بهم یکی از گوشی هاشو دادجیمین: هرکاری...

عشق مافیاییp6

سناریو [درخواستی]وقتی دختر ۱۴ سالتون رو با دوست پسرش میبینین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط