عضو هشتم

عضو هشتم
( تا ابد به یادم موند)
پارت بیست و دوم


دو ماه دیگه یعنی شیش ماهگیم قراره یه کنسرت بزارم با نامجون و اونجا دیگه همه میفهمن حاملم ولی خب خودمم خواستم با اینکه همه خیلی گفتن اینکارو نکن ولی نمی‌تونستم تا ابد بچمو قایم کنم
آرمی هاهم می‌دونن قراره یه خبر مهم بدم و لایو مستقیم هم داخل یوتیوب قراره بزارن و صد در صد وقتی برم روی استیج کلی هست می‌خورم
دو ماه بعد
لباسامو پوشیدم
لباس سفید بلندی بود و شکمم قشنگ مشخص بود میکاپم تموم شد و منتظر بودم تا برم
نامجون: ات
ات: عررر چه باحال شدی ...رنگ آبی خیلی بهت میاد
نامجون: توهم خیلی خوشگل شدی
؟: وقتشه بری
ات: وایی استرس دارم
نامجون: نگران نباش عشقم من پشتتم
ات: ب..باش من باید برم
سر جام ایستادم
نور افتاد روم و شروع کردم
از ری اکشن مردم معلوم بود در تعجب بسیارین وقتی اولین اهنگم تموم شد شروع کردم به صحبت کردن
ات: سلاممم
مردم:....
ات: می‌دونم تعجب کردید این همون سوپرایزیه که گفتم 😅
همه: ....
ات:....
داشتم با استرس به مردمی که با سکوت بهم نگاه می‌کردن نگاه می‌کردم
برگشتم که برم
اما با صدای مردم سرجام ایستادم که داشتن تشویقم میکردن
رفتم سر جام و ادامه ی کنسرتو اجرا کردم

( یه اسم برای دوست دختر تهیونگ و جونگ‌کوک بگید که تازه قراره بیان گند بزنن تو زندگی همه 😂)
دیدگاه ها (۲۹)

عضو هشتم (تا ابد به یادم موند)پارت بیست و سوم هشت ماهگیقرار ...

عضو هشتم (تا ابد به یادم موند)پارت بیست و سوم هشت ماهگیقرار ...

عضو هشتم( تا ابد به یادم موند)پارت بیست و یکمجین: شدنی نیستا...

عضو هشتم ( تا ابد به یادم موند)پارت بیستمچند ساعت بعد با دست...

game of love and hate(part 24)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط