این بار صدم بود کهامروز باهات تماس میگیرم

این بارِ صدُم بود که،امروز باهات تماس میگیرم
ولی ازت هیچ خبری نیست
مثل دیروز مثل چند روز پیش
گوشیمو دستم گرفتم و تا خواستم شمارتو بگیرم
راننده تاکسی از توی آینه دید و با یه لبخند
صدای ضبط رو کم کرد.
دوتا خانم کنار دستیم ساکت شدن و اونی هم که کنار راننده
جلو نشسته بود داستانشو نیمه تمام رها کرد!
حتی ماشین های بغلی اَم دیگه بوق نمیزدند.
همه یجورایی ساکت بودن تا من راحت تر باهات حرف بزنم.
لااقل این یه دفعه آبرو داری کن
گوشیتو جواب بده...

#حمید_جدیدی
دیدگاه ها (۵)

آدم های خاطره باز عجیب اندآدم های خاطره باز مثل یک لامپ نیم ...

تقدیر یک دروغ غم انگیز محض بوداز ابتدا، سلام نکرده دلی شکست....

کاری به کار عقل ندارم به قول عشق کشتی شکسته را چه نیازی به ن...

کافر شده ام به بودنم پیش شمالبیک،انا المومن فی کیش شما محشر ...

پارت : ۳۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط