و شاید در انبوه سال های دور

و شاید در انبوه سال های دور
جایی میان روزهای بازنشستگی ات
ناگهان چشمان زنی تو را به چهل سال قبل پرت کند
و تو هرگز رنگ آن چشم ها را به خاطر نیاوری
فقط تا مغز استخوان درد آخرین نگاه را حس کنی
#سارا_مستفیدی
@saat25_shab
دیدگاه ها (۳)

گفته بودیهر وقت که شعر می نویسیدوستم بدارنمی دانماز این همه ...

یه روز یکی بهم گفت هیچوقت بعد از ساعت 2 شب تصمیم نگیر، فقط ب...

واقعا از بعضیا توقع نداشتم این برخورد و‌که بخاطر یه متن من و...

امشب دلم بدجور گرفته شبتون‌ زیبا دوستان گل سوگند$

پشیمونی..پارت. ۱۵ویو جناشاید سن مهم بود که ولم کرد.اون جوون ...

Part 2صدای عمارتباران نرم و پیوسته‌ای روی شیشه‌های بلند کافه...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۴#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط