در شاهنامه فردوسی وقتی زنان متشخص ایران زمین بخ برخی خصوص
در شاهنامه فردوسی وقتی زنان متشخص ایران زمین بخ برخی خصوصات خود فخر می فروشند چنین می گویند::
چنین گفت شیرین که ای مهتران
جهان گشته و کــار دیـــــده سران
سه چیز باشد زنان را بهی
کــه باشند زیبای گاه مهی
دگـر آنکــــه فـــرّخ پســـر زایــد او
زشـــوی خجســـــته بیفــزاید او
سه دیگر که بالا و رویش بود
بــه پوشیدگی نیز مُوَیش بود
بدانگــه من جفـــت خسرو بُدَم
به پوشیدگی در جهان نو بُدَم
بگفـت این بگشــــاد چادر ز روی
همه روی ماه و همه پشت موی
مـــرا از هنر مــــوی بُد در نهان
که او را ندیدی کس اندر جهان
نمودم همه پشت این جادویی
نــــه از تنبل و مکر و ز بدخویی
نه کس سوی من پیش از این دیده بود
نه از مهتـــران نیــــــز شنیده بود
سخن تهمینه همسر رستم:
به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست
چون مــن زیر چرخ کبود اندکیست
کــــس از پرده بیرون ندیدی مرا
نه هرگز کسی آواز شنیدی مرا
سخن منیژه:
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنـــــه ندیده رخم آفتاب
چنین گفت شیرین که ای مهتران
جهان گشته و کــار دیـــــده سران
سه چیز باشد زنان را بهی
کــه باشند زیبای گاه مهی
دگـر آنکــــه فـــرّخ پســـر زایــد او
زشـــوی خجســـــته بیفــزاید او
سه دیگر که بالا و رویش بود
بــه پوشیدگی نیز مُوَیش بود
بدانگــه من جفـــت خسرو بُدَم
به پوشیدگی در جهان نو بُدَم
بگفـت این بگشــــاد چادر ز روی
همه روی ماه و همه پشت موی
مـــرا از هنر مــــوی بُد در نهان
که او را ندیدی کس اندر جهان
نمودم همه پشت این جادویی
نــــه از تنبل و مکر و ز بدخویی
نه کس سوی من پیش از این دیده بود
نه از مهتـــران نیــــــز شنیده بود
سخن تهمینه همسر رستم:
به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست
چون مــن زیر چرخ کبود اندکیست
کــــس از پرده بیرون ندیدی مرا
نه هرگز کسی آواز شنیدی مرا
سخن منیژه:
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنـــــه ندیده رخم آفتاب
۱.۸k
۱۴ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.