ازدواج اجباری توسط پدربزرگ
#ازدواج_اجباری_توسط_پدربزرگ
#part29
تهیونگ از اتاق رفت بیرون منم در کمد رو باز کردم و لباس مورد نظرم رو برداشتم و پوشیدم «عکس میدم»
از اتاق خارج شدم داشتم از پله ها پایین میرفتم که جویئون از پشت دستشو گذاشت روی شونم
ات: یاااااا ترسیدم
جویئون: الکی نگو
ات: مرض گمشو بریم پایین که فیلکس از پایین
گفت: به دوست دختر عزیز تر از جانم گفتی گمشو
ات: واا چه ربتی داره من هر چی بخام به این کصخول میگم
جویئون: فیلکسسس اون بهم گفت کصخول «لوس»
فیلکس: ات چرا به جویئون جون من گفتی کصخول
ات. ته: اه اه اه اه گمشید
که هممون زدیم زیر خندنه
باهم از خونه زدیم بیرون و سوار ماشین شودیم
ته: خوب اول کجا بریم
ات: میشه اول بریم مرکز خرید؟
ته: باوشه
............................ مرکز خرید...................................
همین جور داشتیم می چرخیدم که چشمم خورد به یه کیف و کفش فروشی
ات: تهیونگ میشه بریم اونجا «مظلوم»
ته: اممممم خواهش کن «یه ابروشو میندازه بالا»
ات: برو بابا اصلا نمیرم «راهشو کج میکه میره»
ته: هییی قهر نکن بیا بریم «میره دنبالش»
ات: نمیخام
ته: باشه بابا غلط کردم بیا بریم دیگه ناز نکن
ات: گفتم که نمیخامممم «اخم»
ته: اه چقد تو لجبازی
ات: همینی که هست نمیخای پولتو پس میدم
ته: پولمو پس بده «دستشو میبره جلو» زود باش دیگه منظورم
ات: گمشو «اخم»
ته: اگه نشم «نیشخند»
ات: خودم گمت میکنم
«فیکلس میاد وستشون وایمیسته»
فیلکس: باشه بابا چرا دعوا میکنید
ته: یاااا ما دعوا نمیکنیم که
ات: برو بابا «میره»
فیلکس با تهیونگ داشت حرف میزد منم راهمو کج کردم و رفتم
«*ویو/تهیونگ*»
وارد مرکز خرید شدیم همینجور داشتیم میچرخیدم که ات ازم خواست بریم داخل فروشگاه کیف فروشی
منم به شوخی بهش گفتم ازم خواهش کن تا بریم که قهر کرد و رفت دنبالش رفتم
باهم صحبت میکردیم که فیلکس اومد وسطمون وایستاد..........
پارت بعدی رو بزارم؟
#part29
تهیونگ از اتاق رفت بیرون منم در کمد رو باز کردم و لباس مورد نظرم رو برداشتم و پوشیدم «عکس میدم»
از اتاق خارج شدم داشتم از پله ها پایین میرفتم که جویئون از پشت دستشو گذاشت روی شونم
ات: یاااااا ترسیدم
جویئون: الکی نگو
ات: مرض گمشو بریم پایین که فیلکس از پایین
گفت: به دوست دختر عزیز تر از جانم گفتی گمشو
ات: واا چه ربتی داره من هر چی بخام به این کصخول میگم
جویئون: فیلکسسس اون بهم گفت کصخول «لوس»
فیلکس: ات چرا به جویئون جون من گفتی کصخول
ات. ته: اه اه اه اه گمشید
که هممون زدیم زیر خندنه
باهم از خونه زدیم بیرون و سوار ماشین شودیم
ته: خوب اول کجا بریم
ات: میشه اول بریم مرکز خرید؟
ته: باوشه
............................ مرکز خرید...................................
همین جور داشتیم می چرخیدم که چشمم خورد به یه کیف و کفش فروشی
ات: تهیونگ میشه بریم اونجا «مظلوم»
ته: اممممم خواهش کن «یه ابروشو میندازه بالا»
ات: برو بابا اصلا نمیرم «راهشو کج میکه میره»
ته: هییی قهر نکن بیا بریم «میره دنبالش»
ات: نمیخام
ته: باشه بابا غلط کردم بیا بریم دیگه ناز نکن
ات: گفتم که نمیخامممم «اخم»
ته: اه چقد تو لجبازی
ات: همینی که هست نمیخای پولتو پس میدم
ته: پولمو پس بده «دستشو میبره جلو» زود باش دیگه منظورم
ات: گمشو «اخم»
ته: اگه نشم «نیشخند»
ات: خودم گمت میکنم
«فیکلس میاد وستشون وایمیسته»
فیلکس: باشه بابا چرا دعوا میکنید
ته: یاااا ما دعوا نمیکنیم که
ات: برو بابا «میره»
فیلکس با تهیونگ داشت حرف میزد منم راهمو کج کردم و رفتم
«*ویو/تهیونگ*»
وارد مرکز خرید شدیم همینجور داشتیم میچرخیدم که ات ازم خواست بریم داخل فروشگاه کیف فروشی
منم به شوخی بهش گفتم ازم خواهش کن تا بریم که قهر کرد و رفت دنبالش رفتم
باهم صحبت میکردیم که فیلکس اومد وسطمون وایستاد..........
پارت بعدی رو بزارم؟
۲۲.۴k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.