یک شب تو را به خلوت خود میهمان کنم
یک شب تو را به خلوت خود میهمان کنم
از طعم دلربای لبت نوش جان کنم
یک شب که در هیجان تن منی
بر آبشار دست تو خود را روان کنم
وقتی حصار سینه ی من شد دو دست تو
من هم تو را به سینه فشارم ، همان کنم
لبهای من چو به پیشانیت نشست
گیسوی خویش را به سرت سایبان کنم
کم کم کمک که رسیدم به گونه هات
با داغ سینه ام آن را نشان کنم
چشم تو را که آیه ی عشق است و التماس
با چشمهای عاشق خود مهربان کنم
عشق من ای امید من ای التیام من
اینگونه می شود که تو را جاودان کنم
_🌹 _
از طعم دلربای لبت نوش جان کنم
یک شب که در هیجان تن منی
بر آبشار دست تو خود را روان کنم
وقتی حصار سینه ی من شد دو دست تو
من هم تو را به سینه فشارم ، همان کنم
لبهای من چو به پیشانیت نشست
گیسوی خویش را به سرت سایبان کنم
کم کم کمک که رسیدم به گونه هات
با داغ سینه ام آن را نشان کنم
چشم تو را که آیه ی عشق است و التماس
با چشمهای عاشق خود مهربان کنم
عشق من ای امید من ای التیام من
اینگونه می شود که تو را جاودان کنم
_🌹 _
۶۵۷
۲۵ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.