love or friend
love or friend
part(اخر)
یک هفته بعد
تهیونگ: عزیزم اماده ای؟
ا/ت: اره بریم لولی بیا دیگه
لولی: اومدم
ا/ت: امروز تولد سه سالگیشه کادوشو اوردی؟
لولی: اره مامان وقتی سورا ببینش خوشحال میشه
ا/ت:اره خیلی خوشحال میشه
رفتیم
سوهیون: خوش اومدید بفرمایید
سورا: سلام
ا/ت: سلام عزیز خاله
لولی: سلام سورا
سورا: لولی بیا کیکمو ببین
گووان: بیاید داخل
رفتیم داخل
یک ساعت بعد
ا/ت: مامان یونا و مامان
یونا: جانم
م: جانم
ا/ت:خیلی خوشحالم
یونا: چرا عروسم؟
ا/ت: شما پنج ساله به من میگید عروسم و منو خوشحال تر میکنید من اینو میخواستم بگم مرسی منو تهیونگ باهام قرار دادی ازدواج کردیم ولی بعد اینجوری شد دیگه خواستم ازتون تشکر کنم
م: قرار داد چیکار کردید؟
ا/ت:پارش کردیم
تهیونگ: ا/ت بیا
ا/ت: جانم
تهیونگ: میخوام بهت به خبر بدم
ا/ت: چیشده
تهیونگ: تو زندان به میرا گفتن حبس ابد ولی او خودکشی کرد
ا/ت: چی تهیونگ راست میگی
تهیونگ: ناراحت شدی؟
ا/ت: وایی تهیونگ خیلی ناراحت شدم اخه 20 سال باهم بودیم دوستم بود خیلی صمیمی بودیم
تهیونگ: ببخشید شبتو خراب کردم
ا/ت: فراموشش کن دیگه برام مهم نیست من زندگی خودمو دارم
تهیونگ: پس اشکاتو پاک کن
گووان: چرا نمیاید؟ تولد دخترمه ها بیاید عکس بگیرید
ا/ت: بریم
تهیونگ: بریم
رفتیم کلی باهم عکس گرفتیم و بهمون خوش گذشت
(پایان)
#فیک
#سناریو
part(اخر)
یک هفته بعد
تهیونگ: عزیزم اماده ای؟
ا/ت: اره بریم لولی بیا دیگه
لولی: اومدم
ا/ت: امروز تولد سه سالگیشه کادوشو اوردی؟
لولی: اره مامان وقتی سورا ببینش خوشحال میشه
ا/ت:اره خیلی خوشحال میشه
رفتیم
سوهیون: خوش اومدید بفرمایید
سورا: سلام
ا/ت: سلام عزیز خاله
لولی: سلام سورا
سورا: لولی بیا کیکمو ببین
گووان: بیاید داخل
رفتیم داخل
یک ساعت بعد
ا/ت: مامان یونا و مامان
یونا: جانم
م: جانم
ا/ت:خیلی خوشحالم
یونا: چرا عروسم؟
ا/ت: شما پنج ساله به من میگید عروسم و منو خوشحال تر میکنید من اینو میخواستم بگم مرسی منو تهیونگ باهام قرار دادی ازدواج کردیم ولی بعد اینجوری شد دیگه خواستم ازتون تشکر کنم
م: قرار داد چیکار کردید؟
ا/ت:پارش کردیم
تهیونگ: ا/ت بیا
ا/ت: جانم
تهیونگ: میخوام بهت به خبر بدم
ا/ت: چیشده
تهیونگ: تو زندان به میرا گفتن حبس ابد ولی او خودکشی کرد
ا/ت: چی تهیونگ راست میگی
تهیونگ: ناراحت شدی؟
ا/ت: وایی تهیونگ خیلی ناراحت شدم اخه 20 سال باهم بودیم دوستم بود خیلی صمیمی بودیم
تهیونگ: ببخشید شبتو خراب کردم
ا/ت: فراموشش کن دیگه برام مهم نیست من زندگی خودمو دارم
تهیونگ: پس اشکاتو پاک کن
گووان: چرا نمیاید؟ تولد دخترمه ها بیاید عکس بگیرید
ا/ت: بریم
تهیونگ: بریم
رفتیم کلی باهم عکس گرفتیم و بهمون خوش گذشت
(پایان)
#فیک
#سناریو
۳۱.۰k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.