دو ستاره به گوش هایش داشت

دو ستاره به گوش هایش داشت
دستبندش ، دونیمه از یک ماه
گردن آویزی از گُل ِ مریم
قامتش مثل سروها ، دلخواه

چشم هایش شبیه نرگس ها
گُل ِنرگس ، گُل ِ زمینی بود
او دوتا چشم ِ آسمانی داشت
کارش ، اعجازآفرینی بود

آه اگر دوره ی "داوینچی" بود ،
چه لبی داشت ،مثل ِ نقاشی
مینیاتوری از " کمال الملک "
شاهکاری به روی یک کاشی

در تبارش که شک نکردم هیچ
نسل ِ زن های ایلخانی بود
شرم از گوشه ی لب اش ،جاری
او ، " پریماه" ِ مهربانی بود

چشمه ها ، تووی چشم ِ او،هربار
رنگ خود را نگاه می کردند
بس فریبنده بود ، چشمانش
خنده بر قرص ِماه می کردند

او "مارال" شد که آتشم بزند
" گُل محمد" شدم ،شراره زدم
" زیورم" در میان ِخانه ، ولی
سر به رویای یک ستاره زدم

هیچ کس در خیال ِفردا نیست
آه از عشق ! قصه ها دارد
داستانی نوشته شد انگار
قلم اش را فقط خدا دارد
____________________________

دل سپردن اگر چه رویایی است ،
مرگ پایان ِ دل سپردن ِ ماست
قصه مان فرق می کند ، این جا
آرزوها ، گرسنه مردن ِ ماست

#سیدجلیل_سیدهاشمی

آتشکده آذران ، لینک ورود به کانال
---------------------------------------------------
گل محمد ، مارال ،زیور سه شخصیت
از رمان " کلیدر" دولت آبادی
دیدگاه ها (۶)

عجبت نیاید از من سخنان سوزناکمعجب است اگر بسوزم چو بر آتشم ن...

دردهای منجامه نیستندتا ز تن درآورمچامه و چکامه نیستندتا به ر...

ای دل به كمال عشق آراستمت، وز هرچه به غیرعشق پیراستمت، یك عم...

شب، آن چنان زلال، که می شد ستاره چید!در بیکران دشت در نیمه ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط