ماه بنفشم
#Maah_Banafsham
#part43
سریع لباسامو دراوردم و تیشرتی که بهم داده بودو پوشیدم خیلی گشادو بزرگ بود،ولی بهم میومد
رفتم پایین
+ارسلان
جوابی ازش نگرفتم
+ارسلانن
جوابی نداد که نگاهشو گرفتم رسیدم به پاهام
+ارسلانننننن(با جیغ)
_هااااااا چیههههههههه
+داری به چی نگا میکنییییی
_چیزه من؟؟به هیچی،حالا جوش نیار بیا صیغه رو بخونم
+باشه
_چص نباش دیگههههه
+باش
رفتم نشستمو ارسلان صیغه رو خوند و به هم محرم شدیم
ساعت ۲ بود که دیدم ارسلان رفت تو اتاقش و با دوتا کیف سامسونت اومد بیرون
_دیانا برو بالا نمیخام بادیگاردا ببیننت
+چرااا
_خشم نمیاد کسی رو ناموسم چش داشته باشه
+باش
رفتم بالا و نشستم رو تخت
بعد نیم ساعت ارسلان اومد بالا پیشم
_دیانا
+بله
_میخوای بریم خرید؟؟برای اینجا لباس بخری؟؟
+نه خیلی خوابم میاد،میشه بعدا بریم؟
_اره عزیزم،موافقی بگیریم بخوابیم؟
+اره خیلی خستمممم
ارسلان رفت رو تخت دراز کشید و بغلشو باز کردم و گفت
_بیا پیشم
رفتم به سمتش و تو بغلش دراز کشیدم....
#part43
سریع لباسامو دراوردم و تیشرتی که بهم داده بودو پوشیدم خیلی گشادو بزرگ بود،ولی بهم میومد
رفتم پایین
+ارسلان
جوابی ازش نگرفتم
+ارسلانن
جوابی نداد که نگاهشو گرفتم رسیدم به پاهام
+ارسلانننننن(با جیغ)
_هااااااا چیههههههههه
+داری به چی نگا میکنییییی
_چیزه من؟؟به هیچی،حالا جوش نیار بیا صیغه رو بخونم
+باشه
_چص نباش دیگههههه
+باش
رفتم نشستمو ارسلان صیغه رو خوند و به هم محرم شدیم
ساعت ۲ بود که دیدم ارسلان رفت تو اتاقش و با دوتا کیف سامسونت اومد بیرون
_دیانا برو بالا نمیخام بادیگاردا ببیننت
+چرااا
_خشم نمیاد کسی رو ناموسم چش داشته باشه
+باش
رفتم بالا و نشستم رو تخت
بعد نیم ساعت ارسلان اومد بالا پیشم
_دیانا
+بله
_میخوای بریم خرید؟؟برای اینجا لباس بخری؟؟
+نه خیلی خوابم میاد،میشه بعدا بریم؟
_اره عزیزم،موافقی بگیریم بخوابیم؟
+اره خیلی خستمممم
ارسلان رفت رو تخت دراز کشید و بغلشو باز کردم و گفت
_بیا پیشم
رفتم به سمتش و تو بغلش دراز کشیدم....
۲.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.