عشق یعنی می توان پروانه بود

عشق یعنی می توان پروانه بود
یک نگاه ساده را دیوانه بود

عشق یعنی یک سبد یاس سپید
نسترن هایی که دستان تو چید

عشق یعنی باور رنگین کمان
پرگرفتن در میان آسمان

عشق یعنی ما شدن یعنی خروج
قله این زندگی یعنی عروج

عشق یعنی عالمی حرف و سکوت
یک دل بشکسته هنگام قنوت

عشق یعنی یک قدم آنسوی من
روحی اندر کالبدهای دو تن

عشق یعنی عهد بستن با خدا
تا نگردیم از کنار هم جدا

عشق یعنی مثل شمعی سوختن
چشم بر پروانه خود دوختن

عشق یعنی سادگی یعنی صفا
مخلص و یک دل شدن یعنی وفا
دیدگاه ها (۲)

دیریست دلم بهانه ات می گیردبا گریه سراغ شانه ات می گیرد دلتن...

دوست دارم شعر گویم حال دل بهتر شودبا تو ا ز احساس خوانم ،خطی...

صدایت که کردم"جانم" گفتیمانده‌ام با اینهزار سالی که به عمرما...

« اعترافی » بکنم ؟ بین این « پنجره ها » که «...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط