اعترافی بکنم

« اعترافی » بکنم ؟
بین این « پنجره ها »
که « تمنای گشودن » دارند !
من به آن « پنجرهٔ بسته ٔ چشمان تو »
عادت دارم !

« بامدادان » که من از کوچه تو می گذرم
به « نسیم گل نیلوفر » آن باغچه
عادت دارم !

و چه « شبهای » پر از « زمزمه بی وزنم »
که به دیدار مَه روی تو در « قافیه »
عادت دارم !

گر « خیانت در امانت » بکنم ، می بخشی ؟؟
من « به دزدی » ز غزلها ی « دو چشم تَرَت»
عادت دارم!
دیدگاه ها (۱۷)

صدایت که کردم"جانم" گفتیمانده‌ام با اینهزار سالی که به عمرما...

عشق یعنی می توان پروانه بودیک نگاه ساده را دیوانه بودعشق یعن...

نمی دانم تو را امشب بِدِل مهمان کنم یا نه؟همه درد وغم ِخود ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط