فیک جدید💌
فیک جدید💌
عشق حقیقی 🪐🌠
پارت ۱🌌
وی : نمیدونم چجوری همشو اعتراف بکنم بعد از ۷ سالی کع گذشته از دوران دانشگاه که شروع شد و قلبم برای اون می تپید هر وقت کف اون بم نگا میکرد حس عجیبی بم دس میدادو بعد از مدتی متوجهش م که او منو طلسم کرده بله پسری با موهای بلند مشکی و چشم های تیله ای و خاص کع اسمش جعون جانگ کوک بود باعث باز شدن در قلبم بود🐯💜
کوک : داشتم بع حرفای استاد گوش میکردم کع کسی کنارم نشسته بود بهم خیره شد ولی وقتی کع نگاش کردم ترسید و کتابو از میزش افتاد وقتی که رفته بودم کتابو بش بدم دستامون بهم برخورد کرد ولی اون سریع دستشو کشید و صورتش قرمز شد من اون لحظه حس می کردم قلبم ایستاده و از جاش در میاد💌🥺
بع بالا کع نگا کردم فردی با موی فرفری کع رنگش قهوه ای بود کع انگار چشاش سگ داش هر وقت کع بع چشمای سیاش نگا میکردم یع لحظه فکر کردم کع یه ببر کنارمه شاید براتون چرند باشه ولی اون مثه یه ببر داش نگام میکرد اون ببر اسمش کیم تهیونگ بود:)🐯🌌
نويسندگان:
کیم یوری '^'
کیم نارا ♡-♡
عشق حقیقی 🪐🌠
پارت ۱🌌
وی : نمیدونم چجوری همشو اعتراف بکنم بعد از ۷ سالی کع گذشته از دوران دانشگاه که شروع شد و قلبم برای اون می تپید هر وقت کف اون بم نگا میکرد حس عجیبی بم دس میدادو بعد از مدتی متوجهش م که او منو طلسم کرده بله پسری با موهای بلند مشکی و چشم های تیله ای و خاص کع اسمش جعون جانگ کوک بود باعث باز شدن در قلبم بود🐯💜
کوک : داشتم بع حرفای استاد گوش میکردم کع کسی کنارم نشسته بود بهم خیره شد ولی وقتی کع نگاش کردم ترسید و کتابو از میزش افتاد وقتی که رفته بودم کتابو بش بدم دستامون بهم برخورد کرد ولی اون سریع دستشو کشید و صورتش قرمز شد من اون لحظه حس می کردم قلبم ایستاده و از جاش در میاد💌🥺
بع بالا کع نگا کردم فردی با موی فرفری کع رنگش قهوه ای بود کع انگار چشاش سگ داش هر وقت کع بع چشمای سیاش نگا میکردم یع لحظه فکر کردم کع یه ببر کنارمه شاید براتون چرند باشه ولی اون مثه یه ببر داش نگام میکرد اون ببر اسمش کیم تهیونگ بود:)🐯🌌
نويسندگان:
کیم یوری '^'
کیم نارا ♡-♡
۳.۴k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.