پارت⁵
پارت⁵
•ویوصبح•
ازخواببیدارشدمیونگیکنارمبودیهلبخندهریززدمآخهمنچطوریبایدخودموقوینشونبدمازرویتختبلندشدمورفتمدستشوییکارهایلازمکردمامدمبیرونیونگیبیدارشدهبود
ا.ت:صبحبخیر(لبخند)
یونگی:هومتوهم(سرد)
ا.ت:قلبمشکسترفتملباسمردنظرموبرداشتم
ورفتمتوحمومولباسموعوضکردمامدمبیرونیونگیداشتلباسشوعوضمیکردبدوناینکهنگاهشکنمرفتمبیرونورفتمطبقهپاینورفتمتویاشپزخونهرفتمپیشهاجوماچواهواسشنبودگفتمسربسرشبزارم
ا.ت:پپپخخخ(خنده)
اجوما:واییی(ترسیده)
اجوما:دختریخیربهسرترسیدم
ا.ت:اجوماجونمدلتمیادبهمنچیزمیگی
اجوما:آر...نهنهدلمنمیاد
ا.ت(بغلکردناجوما)اجوماجونمچیداریممنبوخورم
اجوما:بروبشینسرمیز.............
آهانبیااینمببر
ا.ت:آهانباش(لبخند),
سرمیزنشستهبودمکهیونگیهمامدسرمیزسرموانداختمپاینکهاجوماامدد
اجوما:دخترمبیااینوبزارسرمیز
ا.ت:(گرفتن)اینجا
اجوما:آرهآرههمونجامرسی
ا.ت:خواهشمیکنممامان
یونگی:مامان(پوزخند)
ا.ت:آمممچونآجوماشبیهمامانممیگم(لبخندزایه)
یونگی:مهمنیستآجومابرومنباا.تخانمکاردارم
اجوما:چشم(اجومارفت)
یونگی:ا.تفردامیریملباساینارومیگیریمفرداهمعروسییی
ا.ت:ب..باشه(بغض)
یونگی:امروزهممیریمبرایجاهاکهکجاباشهخراکیواینچیزها
ا.ت:او...اوکی(بغض)
یونگی:بعدکهازدواجکردیمکاربهکارهمنداریمالانهمبروآمادهشوبعدصبحونت
ا.ت:ب...با....باش(بغضشسنگینترشد)
بعدصبحونهرفتمبالاتاآمادهشمیهلباسبرداشتموپوشیدم(پستبعدمیزارم)
رفتمپاینیونگیرودیدمخیلیخوشگلشدهبودرفتمپاین
یونگی:بریم
ا.ت:اهومبریم
رفتیمسمتماشینرفتیمتویماشینحرکتکردیمرفتیمیهجاکهدربارهایجاهایکهچشنبرگذارمیشهداشتیمورقعههاییکهبهموندادهبودننگاهمیکردیمکه
یکییکدفعهامدتو
خمارییی
خبخوببود
امروزبهاحتمالزیادیهپارتدیگهآپکنم
باییییی
•ویوصبح•
ازخواببیدارشدمیونگیکنارمبودیهلبخندهریززدمآخهمنچطوریبایدخودموقوینشونبدمازرویتختبلندشدمورفتمدستشوییکارهایلازمکردمامدمبیرونیونگیبیدارشدهبود
ا.ت:صبحبخیر(لبخند)
یونگی:هومتوهم(سرد)
ا.ت:قلبمشکسترفتملباسمردنظرموبرداشتم
ورفتمتوحمومولباسموعوضکردمامدمبیرونیونگیداشتلباسشوعوضمیکردبدوناینکهنگاهشکنمرفتمبیرونورفتمطبقهپاینورفتمتویاشپزخونهرفتمپیشهاجوماچواهواسشنبودگفتمسربسرشبزارم
ا.ت:پپپخخخ(خنده)
اجوما:واییی(ترسیده)
اجوما:دختریخیربهسرترسیدم
ا.ت:اجوماجونمدلتمیادبهمنچیزمیگی
اجوما:آر...نهنهدلمنمیاد
ا.ت(بغلکردناجوما)اجوماجونمچیداریممنبوخورم
اجوما:بروبشینسرمیز.............
آهانبیااینمببر
ا.ت:آهانباش(لبخند),
سرمیزنشستهبودمکهیونگیهمامدسرمیزسرموانداختمپاینکهاجوماامدد
اجوما:دخترمبیااینوبزارسرمیز
ا.ت:(گرفتن)اینجا
اجوما:آرهآرههمونجامرسی
ا.ت:خواهشمیکنممامان
یونگی:مامان(پوزخند)
ا.ت:آمممچونآجوماشبیهمامانممیگم(لبخندزایه)
یونگی:مهمنیستآجومابرومنباا.تخانمکاردارم
اجوما:چشم(اجومارفت)
یونگی:ا.تفردامیریملباساینارومیگیریمفرداهمعروسییی
ا.ت:ب..باشه(بغض)
یونگی:امروزهممیریمبرایجاهاکهکجاباشهخراکیواینچیزها
ا.ت:او...اوکی(بغض)
یونگی:بعدکهازدواجکردیمکاربهکارهمنداریمالانهمبروآمادهشوبعدصبحونت
ا.ت:ب...با....باش(بغضشسنگینترشد)
بعدصبحونهرفتمبالاتاآمادهشمیهلباسبرداشتموپوشیدم(پستبعدمیزارم)
رفتمپاینیونگیرودیدمخیلیخوشگلشدهبودرفتمپاین
یونگی:بریم
ا.ت:اهومبریم
رفتیمسمتماشینرفتیمتویماشینحرکتکردیمرفتیمیهجاکهدربارهایجاهایکهچشنبرگذارمیشهداشتیمورقعههاییکهبهموندادهبودننگاهمیکردیمکه
یکییکدفعهامدتو
خمارییی
خبخوببود
امروزبهاحتمالزیادیهپارتدیگهآپکنم
باییییی
۱.۵k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.