رمان ang mutya ng section e
چیتر 1
پارت 1
وااای! نفس عمیقی کشیدم. این دیوانهکننده بود. احساس اضطراب داشتم، انگار هر لحظه ممکن بود حالم بد شود.
از امروز، قراره توی مدرسه بینالمللی ارزش برتر درس بخونم. خب، خب.
داشتم به سمت کلاسی میرفتم که دفتر ثبتنام بهم معرفی کرده بود. طبق مدارک ثبتنامم، آخرین کلاس پایه چهارم دبیرستان بخش E بود—کلاسی که منو توش گذاشته بودن چون سوابق تحصیلیم چندان چشمگیر نبود. البته نمیتونستم سرزنششون کنم. توی مدرسه قبلیم سرکش و نافرمان بودم.
به راهم به سمت کلاس ادامه دادم. راستش، مدرسه خیلی قشنگی بود. محوطه مدرسه بزرگ و سرسبز بود، و حس تازگی داشت.
به خاطر درختهای زیادی که اطرافش بودند.
فکر کنم از اینجا خوشم بیاد—حداقل امیدوارم اینطور باشه.
وقتی به کلاس رسیدم، پنج پسر رو جلوی در دیدم که همشون یونیفرمشون رو نامرتب پوشیده بودن. ظاهرشون ترسناک به نظر میرسید، اما همونطور که میگن: "کتاب رو از روی جلدش قضاوت نکن."
با شجاعت به سمتشون رفتم، ولی همین که نزدیک شدم، همهشون حرف زدن رو قطع کردن و به سمتم برگشتن، با نگاههای تیز و خیرهکننده. خب، باشه، اونا واقعا ترسناکن.
"اوهـم، بچـهها، ایـنـجـا بخش E هـسـت؟"
چرا اصلا تتهپته کردم؟ اوه، خیلی خجالتآوره.
اونا نگاهی به هم انداختن و بعد دوباره به من خیره شدن، از سر تا پامو برانداز کردن. این کارشون باعث شد با خودم فکر کنم: نکنه مشکلی توی ظاهرم هست؟
"اینجا نیست. برو ساختمون بعدی." پسری با موهای قهوهای جواب داد.
"ها؟ ولی دفتر ثبتنام گفت—"
🪷❤️
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.