عشق اجباری پارت اخر

عشق اجباری پارت ۷ اخر
وارد ساختمان شدیم و با بادیگارد ها دعوا کردیم
ویو مین سو
بی حال بی حال بود که صدای تیر شنیدم حتما جین اومده که دیدم جونگ هی اومد
& جین اومد باید داغ از دست دادنت رو حس کنه
تفنگ رو گرفت ماشه رو کشید و بوممم
جین از پشت جونگ هی رو کشت اومد پیش من _ حالت خوبه جاییت درد نمیکنه و....
+ یاا نفس بگیر آره خوبم فقط یکم یکم
_ یکم چی ؟ با نگرانی
+ یکم بدنم درد می‌کنه
_ الان می‌برمت بیمارستان
براید استایل مین سو رو بغل کرد گذاشتش تو ماشین
تا بیمارستان قربون صدقش می‌رفت
یونگی خدایا یه عقلی به این بده یه پولی به ما
جیهوپ حالا پولم نداد عیب نداره ولی عقل و به این بده 😂
+😂
_ یااا
رسیدن بیمارستان دکتر مین سو رو معاینه کرد اومد پیش جین و گفت
متاسفم ما خانومتون رو از دست دادیم نتونستن دووم بیارن
_ چییی
دکتر شوخی کردم بابا باید یکم استراحت کنه 😂
جیمین دکتر ها هم دکتر های قدیم
یونگی ملت رد دادن دیگه
ته ته این از رد هم گذشته خوب شد سریع گفت و گرمه الان جین هیونگ رو باید جمع میکردیم
کوک 😂
جیهوپ 😂
نامی بس کنید دیگه
همه چشم
مین سو مرخص شد و رفتن خونه
هفته بعد
امروز قراره بهش اعتراف کنم
مین سو با لیسا دوستش رفته بود بیرون
وقتی اومدن
سووپرایزززز
جین درخواست ازدواج رو داد و کلی حرف زد و گفت تو خیلی خوشگلی ولیی به هندسامی من نمی‌رسی
+ یااا
جمع 😂
مین سو قبول کرد اونا باهم ازدواج کردن
تو اخبار هم از جین بابات کشتن جونگ هی تشکر کردن چون اون ضرر های مالی زیادی به کشور زده بود
پایان
امیدوارم خوشتون بیاد 💜

#BTS
#ARMY
#BANGTAN
#bts