عشق مجدد پارت 20
رزی خیلی اروم قبل اینکه در شکسته بشه رفت و در رو باز کرد..
خیلی ساکت اومد بیرون و گفت
بسته دیگه هرچی بهم خیانت شد
رفت واسولیا رو بقل کرد وگفت
شما از همه برام بهتری مامان جون😭😭😭
واسولیا براش مهم نبود چی میگ ولی مجبور شد بقلش کنه
خب دخترم بسته
رفت جلوی سان و انگشتری که بهش هدیه داده بود رو گذاشت رو کف دستش
بیا اینم انگشترت
اما
د د دیگه تمومه💔
من امروز وسایلامو ج ج ج جمع میکنم و از اینجا میرم
ولی دخترم شما دو تا الان قانونی زن و شوهرین
هه چ چ چه ازدواجی ازدواج الکی؟؟
رزی از اونجا رفت بیرون
جیمین دستشو کشید
رزی دستاشو ول کرد و زد تو صورتش
بسته دیگه، از ا ا امروز هرچی بدی کردی بهم بسته دیگه. گ گ گمشو بیرون از زندگیم
ببین. تو برام مهم نیستی فعلا مجبوری باهام باشی
چرا من دوستت ندارم چرا باهات باشم
اینش دیگه به تو مربوط نیست
سریع از اونجا رفت
رفت خونه ی خودشون
جیمین گفت بخاطر اینکه مامان ناراحت نشه باید راضیش کنم برگرده
خیلی ساکت اومد بیرون و گفت
بسته دیگه هرچی بهم خیانت شد
رفت واسولیا رو بقل کرد وگفت
شما از همه برام بهتری مامان جون😭😭😭
واسولیا براش مهم نبود چی میگ ولی مجبور شد بقلش کنه
خب دخترم بسته
رفت جلوی سان و انگشتری که بهش هدیه داده بود رو گذاشت رو کف دستش
بیا اینم انگشترت
اما
د د دیگه تمومه💔
من امروز وسایلامو ج ج ج جمع میکنم و از اینجا میرم
ولی دخترم شما دو تا الان قانونی زن و شوهرین
هه چ چ چه ازدواجی ازدواج الکی؟؟
رزی از اونجا رفت بیرون
جیمین دستشو کشید
رزی دستاشو ول کرد و زد تو صورتش
بسته دیگه، از ا ا امروز هرچی بدی کردی بهم بسته دیگه. گ گ گمشو بیرون از زندگیم
ببین. تو برام مهم نیستی فعلا مجبوری باهام باشی
چرا من دوستت ندارم چرا باهات باشم
اینش دیگه به تو مربوط نیست
سریع از اونجا رفت
رفت خونه ی خودشون
جیمین گفت بخاطر اینکه مامان ناراحت نشه باید راضیش کنم برگرده
۲۰.۱k
۱۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.