عشق مجدد پارت آخر
#چندین_سال_بعد
رزی متوجه شده بود جیمین ادم خیلی خوبیه و جیمین هم از رزی خوشش اومده بود اون دوتا باهم خوب بودن عاشق هم بودن اما نمیتونستن اعتراف کنه
واسولیا هم کم کم از رزی خوشش اومد چون رزی خیلی خوب بود رفتارش
جیمین زنگ زد به رزی
میشه کافه ببینمت
باشه
سلام
سلام
رزی چی شده
هیچی لکنتم بهتر شده
اره میبینم خیلی خوب حرف میزنی
اره
خب راستش
خب من تورو
من دو
ست
دارم
منم همینطور
😭وای خدا باورم نمیشه نفرت ب عشق تبدیل شد
اره🥰
خلاصه باهم خوب شدن و رفتن خونه واسولیا رفت رزی رو بقل کرد و گفت
دختر قشنگم😍🌈
خلاصه ب خوبی زندگی کردن:)
رزی متوجه شده بود جیمین ادم خیلی خوبیه و جیمین هم از رزی خوشش اومده بود اون دوتا باهم خوب بودن عاشق هم بودن اما نمیتونستن اعتراف کنه
واسولیا هم کم کم از رزی خوشش اومد چون رزی خیلی خوب بود رفتارش
جیمین زنگ زد به رزی
میشه کافه ببینمت
باشه
سلام
سلام
رزی چی شده
هیچی لکنتم بهتر شده
اره میبینم خیلی خوب حرف میزنی
اره
خب راستش
خب من تورو
من دو
ست
دارم
منم همینطور
😭وای خدا باورم نمیشه نفرت ب عشق تبدیل شد
اره🥰
خلاصه باهم خوب شدن و رفتن خونه واسولیا رفت رزی رو بقل کرد و گفت
دختر قشنگم😍🌈
خلاصه ب خوبی زندگی کردن:)
۳۱.۴k
۱۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.