یک نفر اینجا هست
یک نفر اینجا هست
که دلش از عالم و آدم گرفته
از جماعتی که مدام به او زخم زدند و دم نزد.
خسته شده است از بس الکی خندید
از بس الکی ادای آدم های سرخوش را درآورد
از بس الکی یک عمری تظاهر به خوشحالی کرد...
یک نفر اینجا هست
صحبتِ عشق که میشود عق میزند و خاطره بالا میاورد...
خاطراتی که روزگارش را سیاه کرد و او را به خاک سیاه نشاند...
یک نفر اینجا هست
در حال جان دادن است...
که دلش از عالم و آدم گرفته
از جماعتی که مدام به او زخم زدند و دم نزد.
خسته شده است از بس الکی خندید
از بس الکی ادای آدم های سرخوش را درآورد
از بس الکی یک عمری تظاهر به خوشحالی کرد...
یک نفر اینجا هست
صحبتِ عشق که میشود عق میزند و خاطره بالا میاورد...
خاطراتی که روزگارش را سیاه کرد و او را به خاک سیاه نشاند...
یک نفر اینجا هست
در حال جان دادن است...
۹۹۰
۰۲ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.