p4🖤love mafia

عصبی شده بودم......سر گیجه داشتم(مایکل:$.ایزابل:*)
عربده کشیدم:
*بههههههههه من نزدیکککککککککک نشوووووووووووووووووووووووووو
$نترس نترس
*دور شوووووووووو
سرفه ای خونی کردم......
$هی چی شد
*نزدیکم نشو....نزدیک نشو....
اومد جلوتر و دستش رو روی پیشونیم گذاشت و بعد هم دو تا از انگشتاشو روی گردنم قرار داد
$چرا انقدر سردی.....چرا نبضت ضعیفه
انقدر ضعف داشتم که نتونستم جوابشو بدم
براید بغلم کرد و از اتاق خارج شد.
چشمام تار میدید
صدای اشنایی به گوشم خورد :
مایکل کجا میبریش
$دخالت نکن دنیل
(دنی راست میگه کجا میبریش تک خوری میکنی
مایکل داد کشید :
$دهنتونو ببندین حالش خوب نیسسسسسست
و از خونه خارج شد و به سمت یه ماشین مشکی رفت
من رو به صورت افقی گذاشت روی صندلی های عقب
و رفت نشست سمت راننده.
انقدری تند میرفت که باعث میشد سرگیجم بیشتر شه
اروم گفتم
*ت.تو مافیایی...تو نمیتونی...نمیتونی همینطوری .
$نمیتونم همینطوری برم بیرون اره حالا فعلا ساکت شو نمیخوام چرم صندلی ها خونی شه
به بیمارستان رسیدیم و منو دوباره بغل کرد و رفت تو بیمارستان
$یه مریض اورژانسی دارمممممممم
چند نفر با یه تخت اومدن و من رو روی اون تخت گذاشت.........
چشمام...کم کم بسته شد......
..................................................................................
1 روز بعد*
چشمام رو اروم اروم باز کردم و فقط به یه سقف زل زدم.......اره بیمارستانه.........چند وقته خوابم.......
همون لحظه یکی اومد تو اتاق
"بیدار شده بیدار شده
پرستار بود ....و رفت بیروون...
در با شتاب بیشتری باز شد و مایکل اومد داخل
تا دیدمش رفتم زیر پتو
وای این اینجا چه غلطی میکنه.....اینا میخوان منو بکشن
و در واحد ثانیه پتو از روم کشیده شد
$صبح بخیر
*س...سلام
$ 1 روز گرفته خوابیده
*چیی یه روززز
$خانم این سوزن سرم رو از دستش بکشین بیرون باید بریم
و پرستار اومد و سوزن رو خارج کرد و یه برچسب روی زخم سوزن زد
مایکل دستمو گرفت و منو سریع از بیمارستان خارج کرد
رفت سمت ماشین و گفت:
بشین
رفتم و جلو نشستم....سعی کردم خیلی نگااهش نکنم که چیزی به ذهنش نرسه..
به عمارت رسیدیم...حالا میتونستم ظاهرش رو ببینم....وااااای چقدر خوشگل و شییییکه
$دیدنتون تموم شد؟
*چ..چی کی
$برو داخل
وارد شدم و یه صدایی شنیدم :
"یعنی نمیشه بکنیمش؟باید دلشو به دست بیاریم؟این مایکل عجب اسکلیه....باید دلشو به دست بیاریم که فقط برای یکیمون شه!!
$هوی......دهنتونو ببندین
*چی میگفتن...
$به تو مربوط نیست
*درباره کی میگفتن
$عمه من به تو چه
*باشه.....
دیدگاه ها (۴)

همچنان من بعد از دیدن یک فیلم جنایی!

حامیم شب آخر

نمیخوابم تا برگردی:)

پسره وارث یه شرکت بزرگه و عاشق منشی خودش میشه!

Police and lovePt15ویو مینهو سه تا پیام آخرش مال همین دیروزه...

پسر عمویه وحشی

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط